تخریب و بازسازی میدان انزلی



میدان انزلی در گیر و دار شوراها و شهردارهایشان


عصر روز پنجم شهریور، مردمی که به میدان اصلی شهر انزلی رسیده بودند، با منظره ای متفاوت روبرو شدند. کارگران شهرداری –همانقدر عادی که هر روز کناره های خیابان را جارو می زدند- بیل و کلنگ به دست گرفته بودند تا تجهیزات و گیاهان وسط میدان را از جا بکنند. هیچ تابلو یا پرده ای هم نصب نشد تا شهروندان بدانند این عملیات برای چیست. روز بعد بیل مکانیکی آمد تا آبنمای بزرگ و فرسوده را تخریب کند. طبق دستور شهردار جوان، تمام این عملیات عمرانی می بایست در مقابل چشم مردم انجام می شد بدون اینکه برای ایمنی یا آرامش بصری رهگذران، محلّ مورد نظر به هر طریقی محصور شود. مردم باید فعّالیت مردان شهرداری را می دیدند امّا هیچ کس حق نداشت از جزئیات و اهداف پروژه ی شروع شده چیزی بداند! تا چند روز بعد سطح دوکی شکل وسط میدان از تأسیسات قبلی کاملاً پاک و سوراخ بزرگی به جایش قرار گرفت. به دنبال یافتن هدف و برنامه شهرداری، با همه ی خبرگزاری ها و خبرنگاران آزاد تماس گرفتم امّا هیچ کس مطلع نبود. شورای شهر (به عنوان تنها تصویب کننده ی چنین پروژه ی حسّاس و مهمّی) در سکوت کامل بود. تا امروز که دو هفته از شروع این ماجرا می گذرد، هیچ مقام مسؤولی حق ِ دانستن برای شهروندان قائل نشده و از جزئیات و شکل و برنامه بازسازی مرکز میدان جملگی بی خبریم (تنها خبر تأیید نشده ای که منتشر شده اینست که این پروژه یک میلیارد تومان(!) از بودجه شهر را صرف خواهد نمود). امّا چگونه دستگاه مدیریت شهری انزلی مهمترین نقطه ی شهر را بدون اطلاع و نظر سنجی شهروندان (یا دستکم اهالی فنّ و هنر شهر) به دست تخریب و تغییر می سپارد؟! برای کاستن از میزان حیرتمان بهتر است گذشته را به یاد آوریم و ببینیم چطور هر شهرداری که شوراهای شهر به عمارت یکصد ساله ی انزلی فرستاده اند، به جای آنکه پاسدار هویّت معماری و توسعه شهرسازی انزلی باشد و بیشترین توان خود را در مهمترین نقطه اجتماع شهر یعنی میدان اصلی انزلی به کار گیرد، دشنه ای بر پیکر نیمه جان ِ میدان انزلی وارد نموده است: اگر در زمان شورای اوّل، یک شهردار بومی و تحصیلکرده بر صندلی اوّل نشست، نه تنها فکری به حال میدان نگردید که مالکیّت ِمهمترین اراضی حول میدان به طلبکاراني خاص هبه شد تا امروز برای خرید دوباره یک قطعه از آنها، میلیونها تومان از بودجه شهرداری به باد رود. پس از او جوادپور ِغیربومی برگزیده شورای دوم بود که گویی تحوّل در مبلمان شهری را حدّ نهایت کار خویش می دانست. او پیش از آنکه دستور عجیب قتل عام دسته جمعی ِ درختان پارک خیابان ناصرخسرو را صادر کند، تابلوهای تبلیغاتی ِناهمگونی به میدان افزود که خصوصاً بیلبورد سه گوش و عظیم الجثه اش هنوز بر سیمای میدان انزلی، زخمی باز است. سپس شورای دوم به سراغ یک معلّم فیزیک(!) از اهالی شرق گیلان رفت تا از تاکسیرانی فومن به انزلی بیاید و سکّان هدایت شهرداری را به دست گیرد! حکیمی نژاد، نرده های زشت و حیرت انگیز تبلیغاتی ِ دور میدان را به آشفتگی های قبلی اضافه کرد تا در کنار ساخت دو بانک جدید در حاشیه میدان (که با بدترین و ناهمگون ترین نمای ممکن ساخته شدند) میدان انزلی کریه ترین روزهای تاریخ خود را تجربه کند. شورای سوم، بومی گرایی و تغییر در کالبد ِاداری ِبیمار شهرداری را هدف قرار داد. بدرالدین بدری که سه ماه سرپرست شده بود تا فردي در حد و اندازه شهر انزلي پیدا شود، با تعداد زیادی پرده ی حمایت از سوی هواداران فرضی (و البته شجاعتی که در امضای حکم برکناری چند مدیر شهرداری از خود نشان داد) در کمال ناباوری شهردار انزلی شد. تا امروز نقش بدری بر میدان امام انزلی جز لامپ های نئونی که به شکل های مختلف در وسط میدان می کاشت (و خاطره تزئینات راسته ی کلّه پزی های جنوب شهر تهران را زنده می کرد) بیشتر نبوده است. امّا یورش بی برنامه و ناگهانی او به قسمت مرکزی میدان، از آنرو نگران کننده است که بدانیم طراحی و بازسازی یک میدان، بیش از آنکه عملیّاتی عمرانی نظیر راه سازی و آسفالت رویه خیابان باشد (که بدری در آن تواناست)، حاصل فرآیندی هنرمندانه و برخوردار از دانش معماری و شهرسازی است (عملکرد یکسال گذشته نشان می دهد که شهرداری ِ انزلي در هر ماجرایی که به هنر وابسته باشد، ناکام است). متأسفانه از تجربه های سالها پیش تاکنون پیداست که تصمیم گیران و تصمیم سازانِ مدیریت شهری انزلی هنوز با مفاهیم ابتدایی شهرسازی نیز آشنایی اندکی دارند. مثلاً در حالی که یک دانشجوی ساده ی شهرسازی فرق میان «میدان» و «فلکه» را خوب می فهمد، شوراهای شهر با تصویب طرح هایی چون نصب نرده های سنگین برای سدکردن عبور پیاده یا نصب بیلبوردهای تبلیغاتی در اندازه ای که برای بزرگراه ها و فلکه ها مناسب است، همواره از میدان انزلی عملکردی فلکه ای را طلب کرده اند. (حتّی انجمن های مردمی نظیر «انجمن توسعه انزلی» که علی القاعده می بایست یکقدم جلوتر از نظام صلب و بروکراتیک شهرداری گام بردارند، با تأکید ِفقط بر عریض کردن خیابانهای منتهی به میدان، تنها راه توسعه را در نزدیک شدن به مشخصات یک «فلکه»ی مطلوب می بینند!). همیشه از یاد رفته است که میدان (برخلاف فلکه) بیشتر محل به هم رسیدن آدمهای پیاده، تجمیع آنها، غلبه ی حرکت انسان به ماشین، توجّه به مقیاس های انسانی در طراحی شهری، و در یک کلام کیفیّتی انسان مدارانه است. «میدان» یک فضای شهری با محوریّت انسان پیاده است که حسّ آرامش و امنیّت روحی و روانی او می بایست در روند طراحی لحاظ و تأمین شود. «میدان» برعکس ِخیابان، یک فضای مکث محسوب می شود که هرگونه ساخت و ساز و تزئین در آن، تأثیرات مستقیم اجتماعی به همراه دارد. میدان ها و علی الخصوص میادین اصلی شهرها با توجّه به فرهنگ ساکنان آن شهر طراحی می شوند تا هویّت شهر را در خود منعکس کنند. همه ی این حساسیت ها در مورد میدان امام انزلی که بافت تاریخی اطراف آن هنوز نابود نشده، دوچندان می شود. در طراحی میدان انزلی، مطالعه الگوهای معماری بناهای اطراف و ضروریات اقلیمی و مردم شناسی از بدیهیاتی ست که هیچگاه (و از جمله در پروژه جاری شهرداری) مورد توجّه قرار نگرفته است! به این دلایل و از آن رو که ماحصل طراحی میدان انزلی تا سالها بر روح و روان شهرنشینان تأثیر خواهد داشت، بر شورای شهر واجب است که نادرستی شیوه ی غیرعلمی و عجولانه ی اتّخاذشده در بازسازی میدان انزلی را پذیرفته و هرچه سریعتر عملیات اجرایی این پروژه را تا انتخاب روشی درست متوقّف کنند. درپایان سه شرط مهمّی را که لازم بود قبل از شروع این عملیات محقّق شود و در نامه ی جمعی از مهندسین و هنرمندان شهر نیز منعکس گردیده، یادآوری می نمایم:
1. طراحی قسمت مرکزی میدان می بایست در بطن «طراحی ِکلیّت میدان» دیده شود. حتّی اکر بودجه ی کافی برای چنین اقدام جامعی فراهم نیست (که شواهد برخلاف اینست)، ضروری است که همان طراحی و اجرای طرح موضعی نیز از طریق برگزاری مسابقه «طراحی شهری» در سطح عالی (با فراخوان سراسری و حضور داوران مطرح و نامی) یا از طریق مناقصه و عقد قرارداد با یک شرکت مشاور معماری و شهرسازی که دارای بالاترین پایه سازمان مدیریت و سابقه باشد، انجام شود.

2. گروه طراح یا مشاور مورد قرارداد می بایست دیدگاه و خواسته های شهروندان را از راه نظرسنجی و الگوهای معماری بومی شهر را از راه تحقیق، مورد نظر قرارداده و در طراحی خویش لحاظ کند.

3. پیش از تصمیم گیری یک جانبه و غیرکارشناسی در انتخاب بهترین طرح، جمعی متشکل از اعضاء برجسته جامعه هنری و مهندسی شهر بر روند انتخاب نظارت داشته و برای شورای شهر انزلی «تصمیم سازی» نمایند.

Author: Arvin Ilbeygi

۶ نظر:

ناشناس گفت...

انقدر جدول هست که حل نشده افتاده گوشه ی خیابان!
حالا تو هی بنویس از "لزوم وجود لند مارک" و" اهمیت لحاظ مباحث فنی وهنری در طراحی میدان".
افتاب که یک بار بالا و پایین کند دوباره پهن می شود بساط رنگ رزی و نقاشی های یک در میان. اصلا همه ی اینها به کنار . اسفالت چاله چوله ها را عشق است...

ناشناس گفت...

انقدر جدول هست که حل نشده افتاده گوشه ی خیابان!
حالا تو هی بنویس از "لزوم وجود لند مارک" و" اهمیت لحاظ مباحث فنی وهنری در طراحی میدان".
افتاب که یک بار بالا و پایین کند دوباره پهن می شود بساط رنگ رزی و نقاشی های یک در میان. اصلا همه ی اینها به کنار . اسفالت چاله چوله ها را عشق است...

ناشناس گفت...

khube ke inghadr jeddi negah mikonin.

mehrnaz

ناشناس گفت...

آروین جان...
هر بار که می نویسی از بندر، دلم ریش میشود... همه مان بهترین را برای شهرمان می خواستیم و می خواهیم...
اما انگار قرار نیست این خواهر خوانده ماکوندو روی آرامش ببیند و شکل واقعی و زیبای خودش را بدست آورد...
زمانی که شهرپوشیده از درختان نارنج بود و میان عطر شکوفه های آن نفس می کشید...
گفتنی ها را گفتی... جز نوشتن و ناراضی بودن از وضعیت تحمیلی چاره ای نداریم... هنوز به امید زنده ایم...
شاد باش
پ.ن: در ضمن کاممنتدونی خودم را تنبیه کردم که دیگر حرفهای شما را نخورد!!! در تماس باش...
پ.ن1: البته من با کامننتدونی شما بیشتر مشکل دارم! اینبار اگر ثبت شود معجزه می شود!

Unknown گفت...

اصلاً نباید نگران بود. احتمالاً باید این فعالیت غریب، خلق الساعه و حیرت انگیز شبه عمرانی را گامی اساسی در مسیر توسعه غم انگیز و تراژیک این شهر ساحلی رو به زوال تلقی نمود. حاصل هم اندیشی مدعیان میانمایه توسعه شهر

roozbeh گفت...

دفعه ی اول که دیدم یاد میدان جانبازان رشت افتادم...ولی الان به این نتیجه رسیدم مسئولان عزیز در جهت ارتقای سطح فرهنگ جامعه خواستند که مردم نظریه ی چائوس رو تمرین کنند. یعنی که اگر تونستی بین این همه زشتی و نا منظمی ، نظم و زیبایی کشف کنی یک فیلسوف به تمام معنایی!