سلام من همونم که دوستش ازش خواسته بود راجع به تئاتر بنویسه. خدمت دوستانی که اولینباره نوشتههام رو میخونن عرض کنم دفعه قبل بخش کوچیکی از مسایل و مشکلات فعّالیت در زمینه تئاتر رو شرح دادم و در پایان که اصل مطلب هم همونجا بود این سؤال رو مطرح کردم: تئاتر چه کاربردهایی داره و به چه دردی میخوره؟! خصوصاً تو جامعه از هم گسیخته الآن ما که همه چی پولکی شده! البته چند وقتی هست که این همه چی علاوه بر پولکی چند تا چیزدیگه هم شده!! مثل دزدکی، زورکی، کتکی و ... (وای...نه...).
خب برگردیم سرخط سؤال خودمون، تئاتر. تئاتر هنریه گسترده با کاربردهای متنوّع، منم می خوام قدم به قدم در حد توان خودم راجع به اون بخشهایی که مناسب جامعه امروز ماست صحبت کنم و خیلی هم دوست دارم شما با من تو این قضیه همراه بشین. حتماً برای شما هم پیش اومده که زمانی توی جمعی حضور داشتین اما اونجا به هیچ وجه احساس راحتی نمی کردین! یا تو موقعیت دیگهای شخصی کارهایی درحضور شما انجام داده که اصلاً براتون قابل تحمّل نبوده! یه روزی می خواستین جایی استخدام بشین و تو مرحله گزینش فرد مصاحبه کننده و مسئول استخدام اصلاً به شایستگی علمی، توانایی یا عدم توانایی شما در انجام اون کار توجّهی نداشته و از اول مصاحبه فقط و فقط به پیش فرضهای ذهنی خودش توجه کرده، در نهایت هم چون شما رو همفکر خودش یا به اصطلاح «خودی» نمی دونسته، علیرغم تمام شایستگی کنار گذاشته و کس دیگهای رو استخدام کرده!! (البته با قضایای فرمایشی، تابوهای از پیش تعیین شده و اوامر خواص از بالا کاری ندارم).
به نظر شما تو تمام موارد بالا و مشابه اونها مهمترین عامل در ایجاد مشکل که میشه گفت وجه مشترک همه این نوع احساسها و برخوردهاست چیه؟ لابد میگین بازم که داری سؤال می کنی؟! نه،این دفعه این سؤال رو همین جا جواب میدم. امّا اول یه توضیح کوچولو و کلّی، بدون جزئیات تخصصی راجع به تئاتری که اصل مطلب ما بود بدم، بعد دوباره برمیگردم سر این سؤال که الآن عنوان کردم!
تو آمادگی های پیش از اجرای تئاتر تمرینهایی داریم مشتمل بر نرمش ها و کششها جهت انعطاف و هماهنگی عصب و عضله، همینطور تمرینهایی مخصوص تقویت صدا، تنفس و فنّ بیان برای ادای درست و واضح کلمات، هجاها و اصوات و همچنین تمرینات حسی و تمرکزی مخصوص که با به کار بردن اونا تمرکز بازیگر روز به روز افزایش پیدا میکنه. هر سه نوع این تمرینات کاملاً به هم وابسته هستند و نمیشه گفت کدوم باید بیشتر انجام بشه کدوم کمتر،تو برنامه زمانبندی تمرینات تئاتر هرکدوم جایگاه مخصوص به خودشون رو دارن و البته هر سه نوع علمی و نیازمند مطالعه و دانش خاص خودشون و آنقدر گسترده هستن که حتّی اشاره به سر فصلهای اونا از حوصله این مقاله خارجه. با همه این تفاسیر میدونید در کنار تمرینات بالا، مهمترین کار برای زندهکردن و به روی صحنه آوردن شخصیّت یک نمایش چیه؟ اون مهم اینه که از اولین لحظه آشنایی با متن نمایشنامه تا آخرین لحظهی اجرا باید مرتّب از خودت بپرسی اگه من جای این شخصی که قراره بازی کنم بودم و توی موقعیّت اون قرار میگرفتم چیکار میکردم؟ چی فکر میکردم؟ چطور تصمیم میگرفتم؟ و...
حتما با لبخند میگین این که کاری نداره! بازیگری چه راحته! همین بود اینهمه ازش تعریف کردی؟! اینطوری که هرکسی به راحتی آب خوردن بازیگر میشه و احتیاجی به هیچ تلاشی نداره! البته به شما حق میدم، چون تو این چند ساله آنقدر آدمهای مختلف با انجام یکی دو کار بی کیفیّت و خوندن 4-5 تا کتاب تئوری خودشون رو عالم تئاتر میدونن و هر جا که میرن با ادا کردن چند تا اصطلاح انگلیسی دهنپرکن طوری رفتار می کنن که انگار پدر تئاتر ایران هستن (یا شاید هم مادر تئاتر). امّا رسیدن به پاسخ درست سوال مهم «اگر من جای شخصیت نمایش بودم چه می کردم؟» باحرف و ادّعا نمیشه بلکه باید علاوه بر تمریناتی که در بالا بهش اشاره کردم، مثل یک جامعهشناس و روانشناس، موشکافانه ساختار روانی شخصیت نمایش با شناسایی دقیق موقعیّتهای مکانی، زمانی، اقتصادی و... که اون توش به دنیا اومده، تربیت شده، بزرگ شده و... رو بررسی کنی تا رفتارهاشو از قبیل طریق راه رفتن، غذاخوردن، حرف زدن، نگاه کردن و غیره رو پیدا کنی. تازه اونم فقط و فقط با کاوش لابه لای متن نمایشنامه یعنی «شناخت طبق واقعیت نه قضاوت ظاهری خودت»، نه ق..ضا..وت...ظا..هری..خودت!!!. باید آنقدر بهش نزدیک بشی تا بشی خودش، یعنی دیگه روی صحنه خودت نباشی و تماشاچی یه انسان دیگه ای رو مشاهده کنه. انسانی با تمام خوبیها، بدیها و خصایص مخصوص به خودش، کاملاً ملموس و قابل باور.
خب برگردیم سرخط سؤال خودمون، تئاتر. تئاتر هنریه گسترده با کاربردهای متنوّع، منم می خوام قدم به قدم در حد توان خودم راجع به اون بخشهایی که مناسب جامعه امروز ماست صحبت کنم و خیلی هم دوست دارم شما با من تو این قضیه همراه بشین. حتماً برای شما هم پیش اومده که زمانی توی جمعی حضور داشتین اما اونجا به هیچ وجه احساس راحتی نمی کردین! یا تو موقعیت دیگهای شخصی کارهایی درحضور شما انجام داده که اصلاً براتون قابل تحمّل نبوده! یه روزی می خواستین جایی استخدام بشین و تو مرحله گزینش فرد مصاحبه کننده و مسئول استخدام اصلاً به شایستگی علمی، توانایی یا عدم توانایی شما در انجام اون کار توجّهی نداشته و از اول مصاحبه فقط و فقط به پیش فرضهای ذهنی خودش توجه کرده، در نهایت هم چون شما رو همفکر خودش یا به اصطلاح «خودی» نمی دونسته، علیرغم تمام شایستگی کنار گذاشته و کس دیگهای رو استخدام کرده!! (البته با قضایای فرمایشی، تابوهای از پیش تعیین شده و اوامر خواص از بالا کاری ندارم).
به نظر شما تو تمام موارد بالا و مشابه اونها مهمترین عامل در ایجاد مشکل که میشه گفت وجه مشترک همه این نوع احساسها و برخوردهاست چیه؟ لابد میگین بازم که داری سؤال می کنی؟! نه،این دفعه این سؤال رو همین جا جواب میدم. امّا اول یه توضیح کوچولو و کلّی، بدون جزئیات تخصصی راجع به تئاتری که اصل مطلب ما بود بدم، بعد دوباره برمیگردم سر این سؤال که الآن عنوان کردم!
تو آمادگی های پیش از اجرای تئاتر تمرینهایی داریم مشتمل بر نرمش ها و کششها جهت انعطاف و هماهنگی عصب و عضله، همینطور تمرینهایی مخصوص تقویت صدا، تنفس و فنّ بیان برای ادای درست و واضح کلمات، هجاها و اصوات و همچنین تمرینات حسی و تمرکزی مخصوص که با به کار بردن اونا تمرکز بازیگر روز به روز افزایش پیدا میکنه. هر سه نوع این تمرینات کاملاً به هم وابسته هستند و نمیشه گفت کدوم باید بیشتر انجام بشه کدوم کمتر،تو برنامه زمانبندی تمرینات تئاتر هرکدوم جایگاه مخصوص به خودشون رو دارن و البته هر سه نوع علمی و نیازمند مطالعه و دانش خاص خودشون و آنقدر گسترده هستن که حتّی اشاره به سر فصلهای اونا از حوصله این مقاله خارجه. با همه این تفاسیر میدونید در کنار تمرینات بالا، مهمترین کار برای زندهکردن و به روی صحنه آوردن شخصیّت یک نمایش چیه؟ اون مهم اینه که از اولین لحظه آشنایی با متن نمایشنامه تا آخرین لحظهی اجرا باید مرتّب از خودت بپرسی اگه من جای این شخصی که قراره بازی کنم بودم و توی موقعیّت اون قرار میگرفتم چیکار میکردم؟ چی فکر میکردم؟ چطور تصمیم میگرفتم؟ و...
حتما با لبخند میگین این که کاری نداره! بازیگری چه راحته! همین بود اینهمه ازش تعریف کردی؟! اینطوری که هرکسی به راحتی آب خوردن بازیگر میشه و احتیاجی به هیچ تلاشی نداره! البته به شما حق میدم، چون تو این چند ساله آنقدر آدمهای مختلف با انجام یکی دو کار بی کیفیّت و خوندن 4-5 تا کتاب تئوری خودشون رو عالم تئاتر میدونن و هر جا که میرن با ادا کردن چند تا اصطلاح انگلیسی دهنپرکن طوری رفتار می کنن که انگار پدر تئاتر ایران هستن (یا شاید هم مادر تئاتر). امّا رسیدن به پاسخ درست سوال مهم «اگر من جای شخصیت نمایش بودم چه می کردم؟» باحرف و ادّعا نمیشه بلکه باید علاوه بر تمریناتی که در بالا بهش اشاره کردم، مثل یک جامعهشناس و روانشناس، موشکافانه ساختار روانی شخصیت نمایش با شناسایی دقیق موقعیّتهای مکانی، زمانی، اقتصادی و... که اون توش به دنیا اومده، تربیت شده، بزرگ شده و... رو بررسی کنی تا رفتارهاشو از قبیل طریق راه رفتن، غذاخوردن، حرف زدن، نگاه کردن و غیره رو پیدا کنی. تازه اونم فقط و فقط با کاوش لابه لای متن نمایشنامه یعنی «شناخت طبق واقعیت نه قضاوت ظاهری خودت»، نه ق..ضا..وت...ظا..هری..خودت!!!. باید آنقدر بهش نزدیک بشی تا بشی خودش، یعنی دیگه روی صحنه خودت نباشی و تماشاچی یه انسان دیگه ای رو مشاهده کنه. انسانی با تمام خوبیها، بدیها و خصایص مخصوص به خودش، کاملاً ملموس و قابل باور.
حالا هدفم از گفتن این چیزها چیه؟! حالا دیگه وقتشه جواب اون سؤالی رو که اوایل همین نوشته راجع به وجه مشترک مشکلات ایجاد شده در روابط انسانی پرسیده بودم بگم. اون مهم (وجه مشترک)، «عدم درک» هستش! وقتی شما هر انسانی رو با توجه به شرایطی که توش قرار داره نگاه کنی و قضاوت خودت رو براساس واقعیّات زندگی اون شکل بدی (نه از روی ظاهر)، یا بهتر بگم اگه درک رو جایگزین قضاوت ظاهری کنی به راحتی میتونی باهاش ارتباط برقرار کنی، اونم ارتباطی مثبت و واقع گرایانه نه مصلحت اندیشانه و سیاستمدارانه. بله، با این شیوه به اطرافیان خودمون با پیشفرض نگاه نمیکنیم، کاری نداریم که چی پوشیدن! چه رنگ و لعابی دارن! ادبیاتشون از هر نوعی که باشه دیگه برای ما صقیل نیست، اجازه میدیم حرف دلشونو بیواسطه بگن، دیگه کاری نداریم که خودیه یا غیرخودی. درکش می کنیم یا حداقل سعی میکنیم که این کار رو بکنیم.
تموم این تغییر رفتارهایی که از «شناخت» شکل میگیره یکی از درسهای مهم تئاتر محسوب میشه که به آدم یاد میده درک افراد یا سعی در درک اونا نه تنها هیچ اشکالی نداره بلکه لازمه هر ارتباطیه. ما میتونیم کاملاً با کسی مخالف باشیم ولی درکش کنیم، میتونیم خیلی راحت حرف خودمون رو بزنیم و اگه فکر میکنیم درسته، روش پافشاری کنیم بدون اینکه شخصیت طرف مقابلمون رو زیر سؤال ببریم! بله شاید خیلیها راجع به تئاتر اینطوری فکر میکنن که برای خنده، گریه یا فقط قصّهگویی به درد میخوره، اما همونطور که گفتم تواناییهای تئاتر و کاربردش بسیار گستردهتر از اینه که صرفاً وسیله سرگرمی باشه. تئاتر کار کردن و رفتن تو قالبهای مختلف و تجربه کردن زندگیهای متفاوتی که در شرایط عادی شاید هیچوقت تجربه نکنی و از نگاه اونها دنیا رو تماشا کردن، باعث میشه آدم درس زندگی رو آموزش ببینه و روح آدم پیشرفتی بسیار مثبت داشته باشه.
نقشبهنقش و کاربهکار فاصلهات با آدمهای دیگه کمتر و کمتر میشه، دیوارهای سیاه و بلند خودخواهی شکسته میشه، با هر مخالفت و اعتراضی عکس العمل منفی از خودت نشون نمیدی و سعی میکنی هر اتّفاقی رو ریشهیابی کنی. شاید خیلیها فکر کنن تئاتر کار کردن اتلاف عمره چون پولی توش نیست، یا تئاتر تماشا کردن اعصاب آدم رو خرد میکنه چون خیلی خشک و جدّیه! اما چه کسیه که نخواد تو زندگیش رابطه بهتری با اطرافیانش داشته باشه؟ چه کسیه که نخواد همسرش رو بیشتر و بهتر درک کنه تا از این طریق بهش بیشتر عشق بورزه و نوع و دلیل عشق ورزی اونو درک کنه؟ و همینطور با جگر گوشههاش که شب و روز برای رفاه حال اونا زحمت میکشه یا پدر و مادرش و الی آخر....
تموم این تغییر رفتارهایی که از «شناخت» شکل میگیره یکی از درسهای مهم تئاتر محسوب میشه که به آدم یاد میده درک افراد یا سعی در درک اونا نه تنها هیچ اشکالی نداره بلکه لازمه هر ارتباطیه. ما میتونیم کاملاً با کسی مخالف باشیم ولی درکش کنیم، میتونیم خیلی راحت حرف خودمون رو بزنیم و اگه فکر میکنیم درسته، روش پافشاری کنیم بدون اینکه شخصیت طرف مقابلمون رو زیر سؤال ببریم! بله شاید خیلیها راجع به تئاتر اینطوری فکر میکنن که برای خنده، گریه یا فقط قصّهگویی به درد میخوره، اما همونطور که گفتم تواناییهای تئاتر و کاربردش بسیار گستردهتر از اینه که صرفاً وسیله سرگرمی باشه. تئاتر کار کردن و رفتن تو قالبهای مختلف و تجربه کردن زندگیهای متفاوتی که در شرایط عادی شاید هیچوقت تجربه نکنی و از نگاه اونها دنیا رو تماشا کردن، باعث میشه آدم درس زندگی رو آموزش ببینه و روح آدم پیشرفتی بسیار مثبت داشته باشه.
نقشبهنقش و کاربهکار فاصلهات با آدمهای دیگه کمتر و کمتر میشه، دیوارهای سیاه و بلند خودخواهی شکسته میشه، با هر مخالفت و اعتراضی عکس العمل منفی از خودت نشون نمیدی و سعی میکنی هر اتّفاقی رو ریشهیابی کنی. شاید خیلیها فکر کنن تئاتر کار کردن اتلاف عمره چون پولی توش نیست، یا تئاتر تماشا کردن اعصاب آدم رو خرد میکنه چون خیلی خشک و جدّیه! اما چه کسیه که نخواد تو زندگیش رابطه بهتری با اطرافیانش داشته باشه؟ چه کسیه که نخواد همسرش رو بیشتر و بهتر درک کنه تا از این طریق بهش بیشتر عشق بورزه و نوع و دلیل عشق ورزی اونو درک کنه؟ و همینطور با جگر گوشههاش که شب و روز برای رفاه حال اونا زحمت میکشه یا پدر و مادرش و الی آخر....
همه اینا بخش کوچیکیه از تعلیمات تئاتر ، حتّی تماشا کردنش هم این آموزش رو در پی داره. توانایی درک کردن که یکی از مهمترین مسئلههای هر خونواده، اجتماع و کشوریه یکی از درسهای تئاتره. بله: «درک».
خب دیگه وقتشه برم سر کار دوم خودم! شمارو با افکار قشنگتون تنها میذارم تا بیشتر به این قضیه فکر کنید و کمک من باشین! اما بگم این تازه اوّلشه، هنوز خیلی از بخش ها و کاربردهای مفید این هنر والا باقی مونده که میتونیم با هم راجع بهش صحبت کنیم و البته شما هم کمکم کنید. پس به امید تابش آفتاب گرم درک بر روابط سرد و بیروح.
خب دیگه وقتشه برم سر کار دوم خودم! شمارو با افکار قشنگتون تنها میذارم تا بیشتر به این قضیه فکر کنید و کمک من باشین! اما بگم این تازه اوّلشه، هنوز خیلی از بخش ها و کاربردهای مفید این هنر والا باقی مونده که میتونیم با هم راجع بهش صحبت کنیم و البته شما هم کمکم کنید. پس به امید تابش آفتاب گرم درک بر روابط سرد و بیروح.
Author: Keyvan Yousefi آبان 88
عکس از نمایش افرا به کارگردانی و نویسندگی بهرام بیضایی
۴ نظر:
باسلام خدمت نويسنده محترم :بايد 1سوال مطرح كنم كه ايا واقعا به اون چه نوشتيد اعتقاد قلبي داريد؟منظورم بسشتر قسمت درك متقابل از افرادهستش.در هر صورت شما وارد روانشناسايي تاتر شديد به عقيده من كه كمك زيادي به اكنون جامعه ما ميكنه.و حتي افراد بي علاقه به تاترو بهش علاقمند ميكنه چون به هر حال هر قسمت از اين هنر درس زندگيه. باتشكر
سلام مشکلات تاتر ما خیلی بیشتر از این حرفهاست.منظورم وخوب میدونی .افرادی هستند که میخواهند فقط صدای خوذشون باشد.وارزش هنری کار اهمیتی براشون نداره.مثل گروه سیاهکل که داره جوایز جشنوارههای جهانی وجارو میکنه اما داخل هرزش نمیزارن .////ماکان///
یعنی واقعا تئاتر تا این حد در درک شخصیتهای واقعی و پذیرش دیدگاههای متفاوت و مخالف موثره ؟ تا حالا به این نکته توجه نکرده بودم.
از مطالب اقایان بت دوار ویوسفی و حق ره بسیار لذت بردم .امید وارم این مطالب تداوم داشته باشه .اقایان یوسفی و بت دوار امیدوارم باز هم از شما کار صحنه ای ببینم
دوستدار همیشگی شما امیر ب ج
ارسال یک نظر