پي‌نوشت براي موضوع نقد در انزلي



هدف از اين يادداشت، آن نيست كه پاسخي باشد بر سؤالي كه از نگارنده پرسيده نشده؛ يا ردّ و تأييدي شود بر داوري‌هايي كه صاحبش قلم ديگري است. صرفاً به جهت مناقشه‌اي چند كه بر حاشيه‌ي نقد و نظرات اخير [در سخن] درگرفت، نكاتي نيازمند وضوح ديدم كه به اختصار مي آورم:
1. بلاگ موج‌نو، مجلّه‌اي مختص وب است كه با مديريّت گروه فرهنگي «كاسپينو» ارائه مي‌شود. طبعاً مثل هر نشريه‌ي ديگر، در اينجا نيز نويسندگان از هويتي مستقل در آراء و نظريّات متنشان برخوردارند. بنابراين هر متني كه منتشر مي‌شود،بيانيّه‌ي جمعي يك گروه نيست. امّا [به يقين] هدف كلّي نوشتار را مي‌توان در عدم تضاد با ديدگاه و اهداف فرهنگي صاحبان اين بلاگ دانست.
2. بزرگ‌داشتن انديشه و جايگاه هنري نام‌آوران فرهنگ و هنر، امري نيست كه در فعاليّتها و برنامه‌هاي «كاسپينو» مغفول مانده باشد. هم‌آنكه تلاش‌هايمان نيز، نه از سر همّت ِعالي، كه اداي ديني بوده به آموخته‌هايي كه از جان‌هاي عزيز فرهنگ و هنر شهرمان داشته و داريم. شكر پروردگار، انزلي از اين ستاره‌هاي پرفروغ كم نداشته‌است (از بريراني و ضياءپور تا مرادي و عاشورپور و ديگران). استادان برجسته‌اي كه نه‌تنها [به انديشه] در پيله‌ي تنگ يك شهر و استان محصور نماندند، بلكه بر جايگاه پيشتازي در هنر مدرن زمان خود نيز نشستند. از استاد احمد عاشورپور آموختيم كه از كهنه‌گي بري باش و در عين حال در هواي بومي خودت، چون سرو -بلند و دست نيافتني– بايست. از استاد جليل ضياءپور به تأكيد و باز شنيديم: «سخن نو آر كه نو را حلاوتي‌ست دگر». كه تقليد و بوسه بر نخ‌نماها اگرچه آسانتر و رايج است ولي مرگ هنر نيز همين است. لذا روي سن يا كه روي وب، از رسانه و جمع «كاسپينو»سخني نخواهيد شنيد كه تكريم تنبلي، كهنه‌گي و خودشيفتگي مرسوم باشد. مانيفست ما معطوف به نگاهي پرتحرّك است كه پيشينه را بشناسد و با معيارهاي نو، نقد كند.
3. هنر انزلي،‌ تن رنجور و از كار افتاده‌اي‌ست كه ظاهراً نوشداروهاي «كميته امدادي» بيشتر به كارش مي‌آيد تا كار بنيادي و بلندنظري در برنامه‌ريزي براي فرهنگ. در چنين وضعيّتي، هيچ عجيب نيست كه همه از شكستن ساقه‌ي گياهي كوچك كه گوشه‌ي ديوار رسته باشد،‌ به وحشت بيفتند و آنقدر دورش تجير بكشند كه حياتش به گياهان نماند. جاي تعجّب ندارد كه با دو-سه نمايش پر حرف و حديث، چند كتاب رنجور، يا مشتي آواز و نغمه‌ي تكراري ِساز، ذوق زده باشيم و با چشم‌هاي نگران بترسيم از آنكه مبادا خاطر هنرمند خسته و خواب‌آلوده مان آزرده شود. ولي چه بخواهيم و چه مثل بعضي دوست داشته باشيم كه نخواهيم، زمانه‌ي مدرن است و اينجا وب. همان‌طور كه نمي‌شود گرد يك بلاگ، حصار جغرافيايي كشيد، بي‌فايده است كه متر و معيار داوري را آنقدر پرتبصره و سهل و دوستانه بگيري تا لبخند هيچ‌كس از لبش نيفتد و خانه‌ي شيشه‌اي گياه رنجورمان ترك برندارد! امروزه ديگر هر اثر هنري (كه بيرون از محيط آموزشي ارائه مي‌شود) از داوري ِبي‌اغماض و تيز، بري نخواهد بود. اگرچه تشويق و «دست‌مريزاد»گويي با كسي كه به هرحال قدم برداشته‌، امري واجب است. امّا با خرج رفاقت و احترام و ادب، نمي‌شود اثر او را از نقدي منصفانه كه نيازمند آن است، محروم كرد. از آن گذشته، برخي از پيش‌قدمان ِصاحب‌انديشه، بارها نشان داده‌اند در نوعي نقد [كه شرايط ايجاب كند] جاي آغوش دوستانه و دستان گرم و زبان چرب، يكسره بيرون متن است.
4. مقاله و يادداشت ناقدانه در انزلي بي‌سابقه است. اغراق نيست اگر ادّعا كنيم اين بلاگ، نخستين رسانه‌اي محسوب مي‌شود كه در نقد توليدات فرهنگي انزلي وارد شده است. نمي‌دانم سكوت جرايد اندك‌شمار تاريخ انزلي در اين وادي چه دليلي داشته ولي هرچه بوده، باعث شده ما عادت كنيم از شنيدن عيب كارخود با صداي بلند دلخور باشيم. موجب شده گفت‌وگو در مورد آثار به عصبانيّت بي‌ثمر و فريادهاي عصبي تبديل شود. هنرمندان انزلي نيز بي‌هيجان از رقابت و پيشرفت ناموجود، در جاي خود كز كنند و با لبخند‍ و گاه لب‌گزيدن به كار هم بنگرند. ضمن اينكه وقتي نقد و نظر جدّي مكتوب وجود نداشته،منتقدي هم رشد نكرده است (مگر منتقدان شفاهي!). اگر سالياني صبور باشيم و با انگ ِ«غرض ورزي مي‌كني!» و «تو خود مگر چه كرده‌اي؟»، صحنه‌ي نقد را به تعطيلي نكشانيم، زماني محتمل است تا هنرمندان و منتقدان هنر با آموختن بيشتر و صيقل خويش و يكديگر، هنر انزلي را از اين زودمرْگي‌ها نجات دهند.
Author: Arvin Ilbygi
آذرماه 88

۱ نظر:

ناشناس گفت...

آروین عزیزسلام .این نظرمن راجع به پی نوشت شمانیست که البته صحبتهای شماکاملا درست است. اماگله من ازاین دوستانی است که جای هنروهنرمند رانمی شناسندوهرکس راکه بالای مکان اجرای تئاتریاموسیقی می بینندبخصوص درجَنگهاهنرمندمی دانندوبی علم واطلاع درمجله ها ویا منابع اطلاع رسانی دیگراین اطلاعات اشتباه رادردست می گذارندماکه گردنمان باریک ترازمواست ودستمان به جائی بندنیست شماودوستان عزیزدیگرکه می توانند لطفاحداقل راهنماییشان کنید