درباره چمن استادیوم فوتبال انزلی


تو كجا بوده ای چمن؟!

اگرچه شب پنجم شهریور 88 حرف از بارانهای پاییز و زمستانی ‌نبود، امّا مردمی كه زیر نور زیبای شبانگاهی پا به استادیوم كهنسال «تختی» انزلی می‌گذاشتند، خود‌به‌خود راهی به اولین سكّوی نزدیك می‌جستند تا زود و سریع «چمن» را ببینند. كنجكاوی و هیجان توی چشمهایشان دیدن داشت. گویی «چمن» به طرفة‌العینی جان و دل خسته‌شان را آرام كرده بود. رضایتی غریب در نگاهشان بود. یكی نبود بپرسد چه دیده‌اید مگر جز چمن؟ چمن كه این همه غریبی ندارد!
اما چمن، «غریبی» داشت. قصّه‌ی كهنه‌ای ست اما حقیقت داشت: شصت و دو سال بود كه هزاران هزار انزلیچی به دور این مستطیل جمع می‌شدند تا داستانی ببینند كه بی‌چمن نمی‌شد خوب تعریفش كرد! سالهای سال تماشاگران عاشق، دور چمنی كه چمن نبود، خون دل خوردند و هیچكس نیامد دندان بسازد برای این دهان. بازیكنان گریزپای ملوان در گل و لای زمستان گیر می‌كردند چون چمن نبود. مربی‌ها شكوه از زمین بدچمن داشتند و «بازی مستقیم» را از آن ناچار می‌دیدند. ملوان از فوتبال زیبا و رؤیایی می‌گریخت چون «چمن» نداشت. به راستی این «چمن» كجا بود كه شصت دهه گذشت و هیچ دولتمردی به یادش نیفتاد؟!
می‌گویند زمین فوتبال انزلی را مردم خودشان برای خودشان ساخته‌اند. شصت و اندی سال پیش بود كه انزلیچی‌ها با تیم‌های محلّه‌ای و میهمانان فرنگی‌شان، تب و تاب ورزش قرن را به این زمین کشاندند. دو دهه با درخشش تیم های «پرستو» و «پریسا» گذشت تا تیم «كلونی انزلی» از دل تیم های كوچكتر قد برافراشت. سرانجام چند دلاور آن روز بندر (جبار صمدی، رضا صالح نیا و دیگران) به عشق و سرمایه خود دست به‌کار شدند تا زمین اصلی سر و شکلی تازه بگیرد. آنها كه «عاشقی»، به دقت و فكر بیشتر می‌كشاندشان، سنگ‌های بزرگ در پی ِزمین كار گذاشتند تا باران انزلی از جدار سنگ‌ها به پایین كشیده شود و برود پایین (بعد از انقلاب به خیال بازسازی این سیستم زهكشی هوشمندانه را كندند و دورریختند). تا مدتها انزلیچی‌ها دور چمن می‌نشستند تا كلونی و بعدها ملوان ببینند. تا اینكه جام تخت‌جمشید اندكی پول حكومتی آورد و تربیت‌بدنی چهار ردیف سكّو ساخت. هرچه فوتبال انزلی بیشتر اوج می‌گرفت، سكّوها زیادتر می شدند و اندك اندك دورتادور زمین سكوی سرد و بتنی بود برای نشستن. امّا خود زمین و چمن همان بود كه بود!
در این سالها زمین انزلی تیم‌های زیادی را میهمان بود. از فوتبال تا «اسبدوانی» و «تماشای رئیس جمهور» روی چمن نحیف و فرتوت او بوده است! چندین رئیس و مرئوس و وكیل و شورایی آمد و رفت امّا دل نداشت چمن بسازد. دهها شهردار آمدند و رفتند اما مركز ثقل شهرنشینان انزلی را كه همین چمن بود، ندیدند. صدها نفر با لباس و اسب سفید آمدند و سكه‌ی آزادی و اتوبوس زرد، هبه دادند. چندین برابر این صدمیلیونی كه امروز برای چمن خرج شده، آمد و رفت و تیم ها بسته شد و وارفت، امّا چمن نساختند! عجیب نیست؟ می‌بینید كه انزلیچی‌ها حق دارند هیجان‌زده به تماشای چمن بروند.
یكروز كه هنوز هفته‌ای به بازی ملوان-استقلال باقی بود، به استادیوم رفتم. باران نرمی می‌بارید. چندین نفر آمده بودند ببینند كه واقعاً خوابها هم تعبیر می شوند یا نه. یكی از بازیكنان قدیمی ملوان هم بینشان بود. آرام آمد و گوشه ای ایستاد و چمن تر و تازه را تماشا كرد. وقتی می‌رفت هنوز ساکت و خاموش بود ولی چهره‌اش شادمانی کوچکی همراه داشت. از دور «اردشیر پورنعمت» را دیدم كنار چمن ایستاده بود و فكر می‌كرد. با خودم گفتم این چمن محقّق‌شده را بیشتر از همه باید به پای اصرارهای او نوشت. شگفتا كه یك مدیر دانش‌آموخته‌ی فوتبال چقدر می‌تواند با تصمیمی به سادگی یك چمن، اتّفاقی را كه شصت سال نمی‌افتاد، محقّق کند. می گویم «ساده» چون همین 100 میلیون تومان هزینه بازسازی چمن استادیوم انزلی، 2.5 درصد ِ هزینه‌های فصل جاری ملوان، سه درصد ِهزینه‌های فصل قبلش، یك درصد ِبودجه سالیانه شهرداری انزلی، 2‌درصد ِاعتبار عمرانی انزلی (غیر از عمران شهرداری) و 0.2 درصد ِبودجه عمرانی منطقه آزاد انزلی است.
جالب است بدانید همین هزینه‌ی چمن کذایی، با 0.047 درصد ِدرآمد سالیانه گمرک انزلی برابری می‌کند. یعنی با پولی که از گمرک انزلی نصیب دولت می‌شود و بسیاری از معضلاتش را (مثل ترافیک و صف کامیونها) مردم شهر با گوشت و پوستشان می‌پذیرند، می‌توان 2126 زمین چمن استاندارد (مثل همان که شصت سال انتظار تماشایش طول کشید) ساخت.
تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل!

Author: Arvin ilbeygi : caspino.org
شهریور 1388
* این یادداشت در روزنامه «گیلان امروز» نیز همزمان به چاپ رسیده است.

۵ نظر:

امین گفت...

مستدام باد چمن " سبز"!

ناشناس گفت...

نه اهل فوتبالم نه اهل انزلی ولی در این کلمات جادویی هست که حالا احساس می کنم به خاطر چمن ورزشگاه انزلی زندگی ارزش زیستن دارد... خوب است یا بد؟

ناشناس گفت...

shoma yek nevisandeye vaghee hastin, khoshhalam ke hamshahriee mesle shoma darim. heyf ke oon majaleye MOJ ra edame nadadin. nemidoonam daliletoon chi bood vali basyad bekhatere anzali ke dare be shahre bisavada tabidl mishe dar moghabele har moshkeli istadegi mikardin

S

teodor گفت...

من هم با این دوست ناشناس موافقم اتفاقا هفته گذشته با دوستانمان بحث مجله متوفی موج بود. چرا به همه توضیح نمی دهید تنها مجله درست حسابی انزلی چرا منتشر نمی شود؟؟؟؟

کیوان گفت...

زندگیت همچون چمن ورزشگاه انزلی سبز باد