آیین های نوروزی بندرانزلی





بندرانزلی قدمت تاریخی چندان زیادی ندارد، بدین جهت آثار و بناهای تاریخی آن کمتر از دویست سال عمر دارند. در عهد باستان طبق مدنیت متداول، هر کجا که آب و درخت و رود و دشت بود خانه­ ای ساخته می­شد و به تدریج آبادی و قصبه و قریه و شهر به وجود می­آمد. بنا به روایتی اولین خانه «گالیپوش» در این ناحیه را سربازی راه گم کرده و جا مانده از «ساخلوی» پسا گیلان «پادگان بیه پس» ساخت و سپس به مرور طوایف هفت گانه ای در این بندر سکنی گزیدند و برای خود خانه و گرمابه و مسجد و گورستان ساختند. پدیده نوشدن سال در این منطقه هم مانند سایر مناطق گیلان اهمیت عمیقی در زندگی انسان داشته و سبب به وجود آمدن آیین ها و سنن مختلف شده است. انسان با برپایی آیین ها، آداب و رسوم ویژه به استقبال نوروز می رود و هم گام با طبیعت و به امید بهروزی، برای بازسازی خویش و زندگی اش تلاش می­کند. از این رو هر آنچه را که در خور زندگی نو نیست و بوی کهنگی می­دهد وا می­نهد و برای حیاتی نو و تولدی دیگر آماده می­شود. در انزلی معمولاً یک ماه قبل از سال نو به خرید البسه و خانه تکانی می­پرداختند. شستن حصیر و زیراندازها و «اَلاوه» کردن دیوارهای خانه، پاک کردن شیشه و پنجره و «لابدان گیری» از کنج دیوار و سقف و جارو کشیدن از کارهای اصلی خانه تکانی به شمار می رفت. در حیاط خانه ها هم با کاشتن گلهای بنفشه و پامچال به استقبال بهار می­رفتند. این در شرایطی بود که حیاط اکثر خانه ها مملو از درختان نارنج و پرتقال و لیمو بود و زنان با جمع کردن بهار نارنج در اواسط بهار مربای خوشمزه ای با آن می پختند.

1-درست کردن حلوا دوشاب

یکی از مراسم بسیار قدیمی انزلی است که زنان خانه دور هم جمع می شدند وبه درست کردن آن می­پرداختند।روش پخت به این صورت بودکه آرد برنج سرخ کرده و «دوشاب» را به صورت مخلوط یکنواختی در می آوردند. این کار به صورت دستی و با چنگ زدن معمولاً در تشتهای بزرگ مسی انجام می شد و با «موشته سنگ» روی آن می کوبیدند تا خوب صاف شود. سپس پودری متشکل از گردو و هله مغز روی آن می پاشیدند و مجدداً با موشته سنگ روی آن فشار می­دادند تا درون مخلوط آرد و دوشاب بنشیند. در انتها حلوا را به صورت لوزی برش می دادند که به حلوا خاج معروف بود.

2- نوروزی خوانی

یکی از مراسم قدیمی بندرانزلی نوروزی خوانی است. در گروه نوروزی خوان یک نفر به عنوان سرخوان و نفر دیگر علاوه بر «واگیر کردن»، کول بارکش یا کول بارچی بود و چماقی نیز در دست داشت. زمانی که آنها جلوی ایوان یا درون خانه­ای قرار می­گرفتند، طنز پردازی و متلک گفتن به افرادی که در دادن هدیه و پرداختن پول و یا تخم مرغ خست می کردند تنها از سر خوان بر می­آمد. نمونه­ای از نوروزی خوانی در بندرانزلی بدین صورت بود.

از این جا می رویم در هر ولایت کنیم تعریف آقا بی نهایت

که آقا داد به ما انعام و خلعت شما را سال نو باشد مبارک

در انتهای کار برای صاحب خانه و فرزندانش دعا و برای رفتگان طلب آمرزش می­کردند و به سمت خانه بعدی می رفتند.

3-خرسه بونی

خرسه بون معمولاً از مردم کوهستانهای اردبیل، آذربایجان و تالش بود. وی خرسی را به زنجیر کشیده و مچ بندهای چرمی به دست خود می بست و تکه ای چرم هم روی شانه های خود می گذاشت و حرکاتی را که قبلاً با خرس تمرین کرده بود به معرض دید همگان می­گذاشت. در داخل حیاط خانه خرس بان با حرکت دادن چماق و یا بر زبان آوردن کلماتی آهنگین خرس را به هنر نمایی وا می­داشت و این باعث خنده و شادی و رقص و پایکوبی اهل خانه می­شد که دور تا دور «چَپَر» ایستاده بودند و نظاره می­کردند طبق تعریف یکی از اهالی برای خرس باقلای پخته می­آوردند که بخورد وقتی خرس از ظرف غذا دور می شد. بچه ها به سطل یورش می بردند و هر کدام مشتی از غذای خرس را می قاپیدند و می خوردند به نیت اینکه همچون خرس چاق و قوی بشوند.

4- آیین تکم

تکم چیها معمولاً از آذربایجان به این شهر می­آمدند. تکم عروسک دست ساخته­ای به شکل بز بود و به دسته­ای متصل می­گردید و با پارچه رنگی و منجوق تزئین می­شد که با بالا و پایین بردن دسته­ای که از میان چوبی سوراخ دار می­گذشت آن را به حرکت در می­آوردند، تکم چی­ها ترانه­های شاد می­خواندند و از مردم عیدی می گرفتند.

5- چهارشنبه سوری

مراسم آخرین سه شنبه سال که به چهارشنبه سوری معروف است با سبز کردن گندم یا عدس درون ظرفهای کوچک که نماد رویش مجدد و نو شدن و سلامتی بود و با با سرخ کردن برنج و عدس و نخود و دانه­ای روغنی به نام بزرّک و «جوکول» آغاز می­شد به این مواد سرخ شده گردو، نقل و سنجد هم اضافه می­کردند. مهم ترین اتفاق چهارشنبه سوری آتش زدن «کولوش» و پریدن از روی آن بود که صفای جالبی به خانه های مردم این منطقه می­داد و با گفتن جملاتی همچون زردی من بر تو و سرخی تو بر من و گوله گوله چهارشنبه چندین بار از روی آتش می پریدند. زنان خانه هم علاوه بر این کار ظروف شکسته و ترک خورده و جاروی کهنه را به بیرون از خانه می انداختند و می گفتند نکبت بیشه ! دولت بَیه! و برای دختران جوانشان آینه می­خریدند و اعتقاد داشتند که باعث سفید بختی و خوشبختی می شود و به صورت نمادین دختر را از خانه بیرون می کردند به این نیت که تا سال دیگر خانه شوهر برود. به اعتقاد مردم این سامان شام شب چهارشنبه سوری باید غذایی به رنگ سبز به نشانه طراوت و شادابی باشد به همین دلیل برخی از خانواده ها ترش تره با ماهی سفید و برخی دیگر هم سبزی پلو با ماهی سفید میل می کنند. ماهی سفید جزء جدا نشدنی سفره های مردم در این ایام بوده و هست. ماهی سفید دوازده قرانی آن ایام که بازور بازوی صیادان لاکش بر سر سفره های مردم قرار می گرفت. از قدیمی ترین ماهی فروشیهای انزلی یوسف ماهی فروش واقع در خیابان سپه است، او هم اکنون هم همانجا مشغول به کار است. در غازیان هم پاتوق ماهی فروشان در بازار روز بود.

6- تحویل سال

تحویل سال نو در آن ایام که نه تلویزیونی بود و نه رادیویی، توسط «سیستوب» حمام علی اُف در خیابان سپه اعلام می شد که صدای سوت بلندش مردم انزلی را از تحویل سال آگاه می کرد. در غازیان هم صدای آژیر شیلات نوید بخش تحویل سال بود. البته سیستوب حمام علی اُف و آژیر شیلات در ماه رمضان هم لحظه افطار و سحر را اعلام می کردند. بعد از تحویل سال خانواده هایی که تمکن مالی داشتند به رستوران قانع واقع در خیابان سپه و یا رستوران تهران واقع در میدان مرکزی و رستوران پرنده می رفتند و دور هم شام می خوردند و در غازیان هم معروفترین رستوران علی بالا واقع در میدان گمرک و رستوران شیلات بود. گاهی هم در بلوار قدم می زدند و مُل (موج شکن) آخرین مکان تجمع و صحبت و شادی و تبریک و روبوسی بود. البته ناگفته نماند که مردم در پلاژهای کنار ساحل هم دور هم جمع می شدند و تا پاسی از شب به شادی و پایکوبی می پرداختند. دید و بازدید از اقوام و آشنایان و همسایگان هم تا چند روز مانده به سیزده بدر از رسوم دیر پای این شهر بود و هست.

7- سیزده بدر


در صبح سیزده بدر سبزه های گندم یا عدس را به رودخانه یا دریا می انداختند و کسانی که آرزویی داشتند سبزه­ها را به هم گره می­زدند و سپس درون آب پرت می­کردند به این نیت که تا سال دیگر گره از کارشان باز شود ظهر سیزده بدر مردم معمولاً به همراه خانواده­های خود به ساحل دریا و پلاژها می­رفتند و در کنار هم نهار می­خوردند که شامل انواع خورشتهای محلی، اشبل پلا و یا کباب ماهی اوزون برون بود. همچنین غروب سیزده بدر کاهو سکنجبین میل می­شد که سکنجبین از آب «کونوس» بدست می­آمد خوردنش بسیار لذتبخش بود و حتماً باید در غروب سیزده بدر خورده می­شد. در زمانهایی هم که دریا طوفانی بود مردم معمولاً به دشت صاف و سر سبز و هموار منطقه «کولیور» می­رفتند و در کنار هم ساعاتی را به شادمانی می گذراندند.

با تشکر از آقای حسین بت دوار و خانم فاطمه راست کناری که اطلاعات ارزشمندی را در اختیارم گذاردند.

برخی منابع:

گیل آواز منوچهر جراح زاده

جشن ها و آیین های مردم گیلان محمد بشرا- طاهر طاهری

نمایش ها و بازیهای سنتی گیلان سید هاشم موسوی زیر نظر دکتر محمود طالقانی

گالیپوش: سقف خانه های قدیمی از گیاه آبی لی که برگش باریک و دراز است.

ساخلو: پادگان

اَلاوه کردن: گچ کاری با آهک که معمولاً با کف دست انجام می شد.

لابدان گیری: گرفتن تار عنکبوت

دوشاب: شیره انگور

موشته سنگ: قلوه سنگی که برای سائیدن سبزیجات معطر در ظرفی به نام نمک یار برای درست کردن درار (نمک سبز) استفاده می شد.

واگیر کردن: دنبال کردن یا ادامه دادن حرف یا شعر

چَپَر: دیوار حیاط در قدیم که از لوله های کنار هم چیده مرداب بود.

جوکول: کنجد

کولوش: ساقه خشک برنج

سیستوب: محفظه بخار حمام که صدای سوت مانند داشت.

کونوس: ازگیل

کولیور: منطقه ای در انزلی قبل از بشمن

این مطلب در شماره بیست نشریه دادگر نیز منتشر شده است