درباره اسب کاسپین



اسب کاسپین (اسبچه خزر)
به بهانه هفتمین جشنواره اسب کاسپین در انزلی

اهمیّت تاریخی اسب در ایران و جهان:
ایران یکی از سرزمین­هایی ست که نقشی کلیدی در روند تکامل و اهلی­سازی اسب در جهان ایفا کرده­اند. از اسطوره‌ها، آداب و آیین­های کهن، تا صورت­های امروزین فرهنگ عامه در مناطق گوناگون ایران و حوزه‌ی گسترده‌ی فرهنگ ایرانی در ادوار مختلف تاریخی این سرزمین، اسب جایگاه ویژه­ای داشته و دارد. این حیوان از زمان­های گذشته مورد توجه بشر بوده و طی قرون و اعصار متمادی، تلاش­هایی در جهت شناسایی هرچه بهتر توانایی­ها و نحوه استفاده از آن متناسب با نیازهای مکانی و زمانی، صورت گرفته است.
اسب در میان جانورانی که همواره با انسان پیوند نزدیکی داشته است، جایگاه خاصی دارد. این اهمیّت تا بدان پایه است که نمی­توان در اسطوره­ها و افسانه­های جهان، نقش این حیوان شگفت­انگیز را نادیده انگاشت. در تفکّر کهن ایرانی، درواسپا در کنار گئوس، ایزد نگهبان چارپایان می­باشد. نامی هم که امروزه این حیوان در فارسی دارد، همان است که در چندین هزار سال پیش نزد آریایی­ها داشته است. آنگونه که آثار به­جای مانده و سوابق تاریخی دوران کهن نشان می­دهند، در ایران از حدود سه تا چهار هزار سال پیش از میلاد، نگهداری و اهلی کردن اسب رواج داشته و این حیوان در تمامی شئون زندگی و تمدن اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی این ملت، در طول تاریخ حاضر بوده است [4].

پیشینه نژادهای اسب ایرانی:
ایران از سرزمین­های شاخص مشرق زمین بوده که در روند تکاملی اسب شرقی، نقش کلیدی داشته است. در شمال ­شرقی این سرزمین، زیرگونه­هایی از اسب­های وحشی وجود داشته­اند که یکی از منابع اصلی تکامل اسب­های شرقی محسوب می­شوند [2 و 4].
از یک دیدگاه کلّی، امروزه سه گروه اسب در ایران وجود دارد که عبارتند از: اسب ترکمن، اسب­های کاسپین و شمالی ایران و اسب­های فلات ایران. واژه فلات برای مشخص کردن همه اسب­های موجود در مناطق جنوبی رشته کوه البرز به­کار برده می­شود. در واقع چون این اسب­ها توسط قبایل مختلف در طی سالیان متمادی پروش داده شده­اند، دارای خصوصیات متفاوتی بوده و معمولاً به نام همان قبیله پرورش­دهنده نیز نام­گذاری شده­اند. اسب اصیل (عرب ایرانی) نیز دارای سویه­های مختلفی است که در طی سال­های متمادی، با هم مخلوط شده و نژادی تحت این عنوان را ایجاد کرده­اند [5]. اسب سنگین نسایی هم که امروزه اسب کُرد نامیده می­شود، احتمالاً از نژادهای پایه فوق­الذکر، حاصل شده است [3]. از یک دیدگاه دیگر نیز اسب­های موجود در ایران را در قالب نژادهای کاسپین، اصیل (عرب ایرانی)، کُردی و ترکمن دسته­بندی می­نمایند [3].

اسب کاسپین:
کاسپین یک پونی (اسب کوتاه قد اروپایی) نیست زیرا مانند سایر پونی­ها، اندامی کوتاه و چاق و دست و پایی زمخت و قوی ندارد، بلکه از زیبایی و ظرافت یک اسب کوچک برخوردار است [1 ، 2 و 5].
مطالعات تاریخی و شواهد باستانی، دلایل متعددی از وجود نژادی کوچک در نواحی غربی آسیا در دشت­های حدّ فاصل دریای خزر تا دریای سیاه، بین­النهرین، ایران، سوریه و فلسطین ارائه می­کنند که به اسب­های لیدیایی مشهور بوده­اند [2]. در گذشته اعتقاد بر این بوده است که قبل از مهاجرت اقوام هند و اروپایی به ایران (حدود دو تا سه هزار سال پیش از میلاد)، اسب در ایران وجود نداشته، ولی امروزه اعتقاد بر این است که بخش اعظم بقایای کشف شده تک­سُمیان در ایران، مربوط به اسبان کاسپین می­باشد [2]. در آثاری همچون نقوش حکاکی شده بر پلکان­های شمالی و شرقی تخت جمشید، مُهر داریوش کبیر، گنجینه آمودریا در موزه بریتانیا، نقش رستم و داراب­گُرد، اسب کوچکی مشاهده می­شود که مبیّن این موضوع است که اسبی در قد و قامت اسب کاسپین، برای ایرانیان باستان شناخته شده بود [2 و 3]. مطالعات فسیل­شناسی بر روی بقایای اسکلت­های یافت شده در اطراف همدان نیز نشانگر آن است که قدمت تاریخی چنین اسبی، به سه هزار سال قبل از میلاد می­رسد [5].


مشخصات ظاهری این حیوان عبارتند از: چشمان گرد و درشت، برجسته و فاصله­دار، پیشانی اندکی محدب، پوزه کوچک و منخرین باز، گوش­های بسیار کوتاه و افراخته، گردن قوس­دار، باریک و دارای تناسبی مطلوب، دستان محکم و قوی و پاهای سخت، کمر کشیده، بدنی تقریباً باریک و استخوان­بندی قوی با ارتفاع جدوگاه 90 تا 120 سانتی­متری، رنگ­های متنوع سفید، سیاه خاکستری، نیله، کهر، کرنگ و سمند، پوست بسیار نازک و لطیف و یال و دُم پُرپشت و بلند [2 و 3].
از نظر ساختمان بدنی، پنج تفاوت در اسکلت این اسب در مقایسه با سایر اسب­های ایرانی دیده می­شود [5]:


1 - جمجمه دارای یک برآمدگی تاجی در جلوی کاسه سر است.
2 – کتف، پهن­تر از سایر نژادها بوده و از این لحاظ به نشخوارکنندگان شباهت بیشتری دارد.
3 - نسبت طول استخوان­های زبرین و زیرین ساق به قد، بلندتر و باریک­تر از نژادهای دیگر است.
4 - در ناحیه مهره­های سینه­ای، دارای تیغه پشتی بلندتری می­باشد که سبب کشیدگی مهره­های پشتی نسبت به سایر نژادها می­گردد.
5 - سُم باریک و بیضی شکل است.
خصوصیات رفتاری کاسپین حاکی از هوش سرشار آن بوده و مهمترین ویژگی آن، فراگیری سریع و آسان رفتارهای آموزشی می باشد. تلفیق این هوش با خُلق و خوی مهربان، آنرا در رده بهترین اسب­ها جهت سوارکاری و آموزش به کودکان قرار داده است [2].
از سال 1345، با ورود نخستین اسب کاسپین به ایالت ویرجینیای آمریکا، حرکت این نژاد به سایر نقاط جهان آغاز گشت. در سال 1350، این اسب به خانواده سلطنتی انگلیس اهدا شد و به­دلیل علاقه­ای که این خانواده به اسب کاسپین پیدا کردند، انجمن سلطنتی اسب کاسپین در انگلستان تأسیس گردید. در سال 1355 برای اولین بار به استرالیا صادر شد و در سال 1357، از انگلستان به نیوزیلند صادر گردید. آخرین محموله صادراتی ایران به انگلستان، مربوط به سال 1372 می­باشد. پس از آن صادرات این حیوان از انگلستان به بلژیک، آمریکا، سوئد، نروژ و ژاپن صورت گرفته و به­دنبال آن نیز از کشورهای استرالیا و نیوزیلند، به آمریکا صادر گردیده است [2 و 3].
بسیاری از گله­های موجود در جهان، تحت عنوان English Caspian Pony به­ ثبت رسیده­اند که متاسفانه گامی در جهت تصاحب مالکیت معنوی و مادی این نژاد بوده است. در حالی­که این حیوان منحصراً در نواحی شمالی ایران زیست کرده و در هیچ نقطه دیگری از جهان یافت نشده است. لذا حفظ و گسترش آن از نظر فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و زیست­محیطی، از اهمیت خاصی برخوردار است [1].
هم­اکنون 16 انجمن ثبت شده برای این نژاد در دنیا فعال است. انگلستان دارای 13 مرکز پرورش و 432 راس اسب کاسپین و استرالیا دارای 12 مرکز پرورش و 143 راس اسب می­باشند. در ایران 300 راس اسب، تحت عنوان کاسپین ثبت شده است. البته این آمار جدای از اسب­های موجود در روستاها و زیستگاه­های طبیعی در شمال ایران می­باشد. نکته قابل توجّه آن است که کل جمعیّت تولید شده در خارج کشور، تنها از حدود 20 راس اسب مولّد بوده و لذا خویشاوندی بین آنها بسیار بالا می­باشد. این موضوع اهمیت ذخیره ژنتیکی موجود در کشور و لزوم مطالعه بر روی آنرا گوشزد می­نماید [2].
علاوه بر اهمیت زیست­شناختی، چون این نژاد به­عنوان یکی از بهترین نژادها برای تولید آمیخته­های مناسب جهت سوارکاری و آموزش شناخته می­شود، لذا تقاضا برای صدور این حیوان به­طور روزافزونی افزایش داده است. علی­رغم قیمت بسیار نازل این حیوان در داخل کشور و به­ویژه در بازارهای محلی، این اسب در بازارهای جهانی به­ قیمت بسیار گزاف معامله می­شود [2].

منابع:
[1] افراز ف. 1381. جایگاه اسبچه خزر در جهان و اهمیت حفاظت از آن. چکیده پژوهش­ها در سومین همایش اسبچه خزر. پژوهشکده مردم­شناسی سازمان میراث فرهنگی.
[2] درداری ش. 1381 . اسب کوچک کرانه دریای خزر چیست. چکیده پژوهش­ها در سومین همایش اسبچه خزر. پژوهشکده مردم­شناسی سازمان میراث فرهنگی.
[3] رامین ع.ق. و احمدی آشتیانی ح.ر. 1384. اسبچه خزر ثروت ملی ایران. کنگره بین­المللی زیست­شناسی. رشت، ایران.
[4] سهرابی ع.ر. 1382. بررسی تنوع ژنتیکی دو نژاد اسب ایرانی (ترکمن و خزر) با استفاده از نشانگرهای RAPD . پایان­نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه گیلان.
[5] Bonnie L.H. 2007. International encyclopedia of horse breeds. University of Oklahoma Press.

* عکس ها از نگارنده
Author: Reza Poorseyfi
مهر 88
پ.ن 1: عکس‌های این مقاله مربوط به اسبهای شرکت کننده در هفتمین جشنواره زیبایی اسب کاسپین است که 24 مهرماه در منطقه آزاد انزلی برگزار شد.

پ.ن 2: در روستای لیجارکی انزلی (جنب شهرک صنعتی انزلی) یک باشگاه سوارکاری و مرکز پرورش اسب کاسپین به نام "تک‌تاز" وجود دارد که موقعیّت خوبی برای پرداختن به ورزش سوارکاری به شمار می‌رود. ازینرو به همه انزلیچی‌ها توصیه می‌کنیم اگر می‌خواهید برای سرگرمی و ورزش فرزندانتان هزینه‌ کنید، با خرید یک اسب کاسپین و آشناکردن آنها با این ورزش زیبا، دنیای جدیدی به روی شان بگشایید.

درباره اجرای نمایش «میراث»


همه‌ی میراث ما از تئاتر

جمعه هجدهم مهرماه 88، سالن آمفی‌تئاتر اداره‌ی فرهنگ و ارشاد بندرانزلی، با افتخار میزبان آخرین روز ِ اجرای ِ نمایش ِ «میراث» اثری برگرفته از نمایشنامه‌ای تحت همین عنوان به قلم بزرگمرد عرصه‌ی تئاتر و سینمای ایران -بهرام بیضایی- بود. تاریخ می‌گوید؛ میراث چهار دهه پیش از این (همان روزگاری که داغ بود بحث دگماتیسم ومدرنیته و غربزدگی و بازگشت به خویشتن و خدمت و خیانت روشنفکران و...شور و شین تغییر و تحول‌خواهی و دگر‌اندیشی) به رشته‌ی تحریر درآمد و توسط خودِ نگارنده به سال 1346 با همراهی جمعی از بهترین‌های نمایش دیروز و امروزِ ایران، برای اول بار، در تالار «سنگلج» به اجرا گذاشته شد که البته در سالیان بعدتر از جانب دیگران بسیار مکرّر شد. اما حکایت میراثی که این بار، از یکم مهرماه به مدت 17 روز، روبروی تئاتری‌های انزلی‌چی به نمایش درآمد حتماً چیز دیگری‌ست!
میراث را آن‌طور که بروشورها‌ و دیوارکوب‌‌ها می‌گویند «تعاونی هنرمندان گیل و دیلم» تدارک دیده است و همین که توانسته تقریباً همه‌ی قدیمی‌های خواب‌سنگین تئاتر انزلی را یک‌جا گرد هم بیاورد و ازشان بازی بگیرد، معلوم می‌کند که از آن تعاونی‌های کاربلد و درست درمان است! انتخاب متنی جداً انتقادی - اجتماعی با دست‌مایه‌های ایدئولوژیک که یکسره منتقد نحله‌های عملی و عقیدتی زمانه‌ی خود است، از بهرام بیضایی، با مختصاتی که البته بسیار زیاد می‌شود که منطبقش کرد و همسنگش دانست با شرایط و ضوابط حاکم بر این روزهای ما! آن هم در وضعیتی که تحقیقاً هیچ کجا ظرفیتی و رغبتی برای شنیدن صدای هنر منتقد نیست، خود از نکات مثبت و شایسته‌ی تقدیر مدیران و مجریان این نمایش است. اما هرچه قدر ظرافت و نکته‌سنجی اعضای تعاونی هنرمندان در انتخاب سوژه و متن ِناظر به وقایع روز قابلیت تقدیر دارد، نمی‌شود که انتظار داشت مخاطبین و ناظرین جدی تئاتر چشمانشان را بر نبایدها و نقیصه‌‌هایی که دیده‌اند، ببندند و عیوب کاری را که البته کم هم نیست فاش نگویند.

یکم.
این که هر اثر هنری خالقی دارد و هر کاری، کارگردانی از بدیهیّات است. بالاخره این از نشانه‌های‌ تعالی فرهنگی و رشد شخصیّت اجتماعی ست که هر گروه یا شخصیّتی وقتی مرتکب عملی می‌شود یا که چیزی را که نیست خلق می‌کند، یا که ایده و عقیده‌ای را می‌سازد و به دیگران عرضه می‌کند، مردانه بایستد روبه‌روی طرف معامله و پاسخگوی شبهات و سؤالاتی شود که خود در ذهن حقیقت‌جو و پرسشگر مخاطب خودخواسته‌اش پدید آورده است. میراث اما با وجود خوبی‌هایی که کم نداشت، مخلوقی شد که انگار ناخواسته زاییده‌شده یا که جبری و قَدَری و کتره‌‌ای سامان گرفته، که هیچ کس از عزیزان گیل و دیلمی حتی در مراسم ختمش نخواست قیمومیت و مسئولیت ارتکابش را بپذیرد. دوستان هنرمندمان باید بپذیرند هنر شرکت تعاونی نیست. مخلوق هنری، فرزند یک اندیشه‌ی خلاق است و در همه حال، جنس خوبش محصول یک فکر مدیریتی و راهبردی مستقل می‌تواند باشد. ترکیب کارِ گروهی ( آن طور که در همه‌ی آگهی‌های تبلیغاتی میراث، به جای نام کارگردان ِ نمایش حک شد) شاید یک زمانی در نظامات ارزش‌گذاری میانه‌ی دهه‌ی شصت باب طبع و پسندِ دل می‌نمود، اما در فرهنگِ لغت هنر و هنروری زمانه‌ی ما، یقیناً چیز اخلاقی و قابل دفاعی نمی‌شود. آخرش می‌شود مثل بچه‌ی بی دیروز و فردایی که متعاقب یک ارتباط نامتعارف جمعی پسش انداخته‌اند!

دوم.
آنهایی که میراث بیضایی را از روی کاغذ خوانده‌اند حتماً تأیید می‌کنند، آدم‌هایی را که روی صحنه‌ی‌ تئاترملاقات کرده‌اند تفاوتی گاهاً ماهوی با آنهایی دارند که به واسطه‌ی قلم آقای نویسنده بر پرده‌ی ذهنشان تصویر کرده‌اند. از میان پنج پرسوناژ محوری داستان، جدای از کوچیک آقا و میان‌آقا ( آن هم نه به خاطر ایفای نقشی درخور و کم عیب، که به دلیل جانمایی درست‌ترشان در قالبهای پیش‌ساخته‌ی آفریننده‌ی اثر) سه تای دیگر انگار به خاطر تحلیل شخصیّت ناصحیح گروه کارگردانی! اصولا آدم‌های دیگری ورای آن چه که میل خالق اثر می‌کشد، درآمده‌اند. آن طور که عیان است مبنای ساختمان میراث بر اساس تعارض، تقابل و کنتراست میان شخصیت‌ها، طبقات و گروه‌های فکری وعقیدتی موجود در جامعه‌ی ایرانی و نوع آرمان‌ها و جنس نگاه و جهانبینی‌شان گذارده شده است. با این پیش‌فرض اگر نگاهی گذرا به شخصیت‌های قصّه‌ بیندازیم می‌بینیم که قرار بوده‌است بزرگ‌آقا شخصیتی مقتدر و نماد طبقه‌ی سنتی ِ معارض هرگونه تغییر شود. میان‌آقا نماینده‌ی جماعت قشری، عافیت‌طلب و مقلد طیف قدرت؛ کوچک‌آقا معرف دسته‌ی تازه به دوران‌رسیده‌های منورالفکر ِ شیفته‌ی جهانی دیگر؛ و نوکر و کلفت، همان توده‌ی دردمندِ بی اراده‌ی سیاه‌بختِ محکوم به حمل بی‌مواجب همه‌ی مصائب و شداید زمانه. اما آنچه که از وجنات اغلب مخلوقات نمایشی کارگروه تعاونی هنری هویدا بود، نه همه‌ی این‌ها، که بیشتر شبه موجوداتی کاریکاتوریزه شده و مفرّح بود که انگار تمام همّ‌شان را بر این گذاشته‌اند که از سوی مخاطب چندان جدی گرفته ‌نشوند! با تمهیدات اندیشیده شده از جانب گروه کارگردانی، بزرگ آقا و میان آقا، گذشته از قرابت فیزیکی، از بعد بلاهت و حماقت آن چنان با هم جور آمده‌اند که در نزدیک‌ترین تداعی مدل شخصیتی، تیم دو نفره‌ی لورل و هاردی را در اذهان جان می‌بخشند. البته که این واژگونه‌گی معنایی( گریز از عمق و رجوع به سطح) نه مسبّبش مجری نقش میان آقاست (که باید این گونه می بود) که طنازی و شوخ رفتاری بی قاعده‌ی بازیگر نقش بزرگ‌آقا (که علی‌الاصول می‌بایست برای خلق فضای بازی هم که شده چهره‌ای مصمم‌تر و معقول‌تر به خود می‌گرفت) این گونه انحراف معیاری را تدارک دیده است. کلفت و نوکر هم در این میان امّا با آن لحن تمیز و البسه‌ی فاخر و سیمای بزک کرده(!) بیشتر به اشباحِ آدم سان ِ دل از دست شده‌ی متول، پیر، تنها، و اجاق‌کور قصه‌های دیکنز می‌رفتند تا مردان و زنان ِمسخ شده با طلسم سخت و سیاه ِ نادانی و بی‌عدالتی و تبعیض!

سوم.
هارمونی و هم‌آهنگی یک اصل لایتغیّر در همه‌ی ساحات هنر است. و این اتفاقاً در تئاتر بیشتر جلوه می‌کند. از این زاویه، میراث، یک اثر هنریِ ِ چندپاره و فاقد وزن و عیاری مشخص است. فقدان یک رهبری و کارگردانی ثابت و یکپارچه و عدم حضور ناظری تمام‌کننده و دانای به قواعد بازی، نتیجه‌اش شده است یک جور فالشی و خارج‌خوانی نمایشی. نشانه‌ی اصلی این خصیصه نیز تفاوت آشکار و عیان‌ ِ بافت ِ بازی‌ها و میزان‌های تعریف ‌شده در کلیت نمایش با صحنه‌های نقش‌آفرینی سه مرد غارتگرِ اجنبی ست. در حالی که کلیت پیکره‌ی نمایش ِ مذکور در قالب اجراهای کلاسیک مدرسه‌ای دهه شصتی گنجانیده شده است و به شدت از کمبود عناصر خلاقه و نوآورانه رنج می‌بَرد، بهره‌گیری از فرم‌های خام و ناپخته‌ی کارگاهی-دانشجویی آن هم فقط و تنها فقط در آنجاهایی که دل ِمسبّبش خواسته‌است، نه تنها میراث تئاتری ما را تکه تکه کرده؛ تماشاگر نگون بختِ نوآشنا به بازیهای روی صحنه را با یأس فلسفی عمیق و بحران کلافه کننده‌ی سخت فهمی مواجه می‌کند!

امّا میراث، اگر که دیگر ضعف های تکنیکی و تدارکاتی‌اش را به دیده‌ی اغماض بنگریم و یک جور زیرسبیلی ردّشان کنیم! حقیقتاً نویدبخش وقایع خوش‌آیند و امیدبخشی نیز برای جمعیّت کوچک تئاتری ِجزیره بوده است. این که قدیمی‌های نمایش انزلی به خود آمده‌اند و در جوار جدیدترها خودی نشان داده‌اند. این که اقلکن در این پروسه، لباس عافیّت طلبی و کارهمیشگی ِ یکی به میخ و یکی به نعل را از تن بیرون کرده اند. این که تشکّلی هنری در قامت تعاونی، بالاخره توانسته است که همراهی و هم قدمی ِ متولّیان دیر باور و گوشت تلخ فرهنگ و هنر را تا سر حدّ بازی مستقیم روی صحنه داشته باشد! این که تلاش شد که در حدّ وُسع ِ مجریان، نمایش به معنی واقعی کلمه دیده شود؛ نه بساط ِشامورتی بازی و نه حرکات ِمحیّر‌العقول و بی‌قاعده‌ی ژانگولر! این که نمایش ِ جزیره، پرید از خواب سنگین زمستانی و زدود گرد و غبار فترت و خمودگی دیرپایش را.... همه‌ی این ها و بیشتر، خود اسباب خوش‌خیالی و گمان ِ نیک فرجامی هنر نمایش، این ودیعه ی موروثی ِ مهجور مانده‌ی گرانسنگ و دیرپای فرهنگی، را در اذهان پریشان و آزرده‌ی دوستداران و خواهندگان گذشته و حالش پدید آورده است؛ که همین اندکِ ناتمام، هم البته برای جویندگان و پویندگان همیشگی‌اش، فرصتی و موهبتی‌ست عظیم!

عکسها از: محمد بت دوار Author: Amin Haghrah / مهر 88

***

خبر تکمیلی: در مهرماه 88 نمایش میراث جهت شرکت در جشتواره استانی تئاتر فجر مورد ارزیابی قرار گرفت که توسط هیأت انتخاب رد شد. (به این ترتیب شانس حضور در جشنواره منطقه ای و کشوری تئاتر فجر را نیز از دست داد). گفتنی ست که از آثار هنرمندان انزلیچی، دو نمایش به کارگردانی بهزاد دوگوهرانی و وحید درویشی در میان 12 نمایش منتخب استان قرار گرفتند. اگرچه وحید درویشی به خاطر برخی مشکلات ترجیح داد که از شهرستان رشت در این جشنواره شرکت کند.

درباره گوگل ‌ریدر


هرچه سریعتر گودری شوید!




بعضی ها تصوّر می کنند «گوگل ریدر» ابزار ساده ای برای عبور خوانندگان جدّی وب از فیلتر و پروکسی‌هاست؛ امّا بدانید که این هدیه‌ی گوگلی پرطرفدار، خیلی بیشتر از این حرفهاست!
من در این یادداشت سعی می‌کنم شما را به این باور برسانم که باید لیوان آب در دستتان را زمین بگذارید و به خیل عظیم گودری‌ها (استفاده کنندگان Google Reader) بپیوندید.
گوگل ریدر چیست:
خیلی خلاصه می‌توان گفت که Google Reader یک خبرخوان است. این هدفی بود که در آغاز راه‌اندازی آن در نظر گرفته شده بود. ولی کم کم "ریدر" به ابزارهای بیشتری مجهز شد تا هرچه بیشتر مکفی و اجتماعی شود. حالا شما با "ریدر"تان مثل چک کردن جعبه‌ی ایمیل، مطالب وبسایتها و بلاگهای محبوبتان را چک می‌کنید و از آنچه دوستانتان نوشته یا خواندنش را توصیه کرده‌اند، با خبر می‌شود. در واقع گودری‌ها یک پاتوق مجازی دارند که کتابخانه‌ی نامحدودی دارد و هر روز دوستانشان را می‌بینند تا از مطالب و عکس‌های جدید با خبر شوند. برای شما که با زحمت یادداشت کردن آدرس سایتها و چک کردن هرروزه‌شان آشنا هستید، "گوگل ریدر" یک موهبت بزرگ است. چراکه می‌توانید یکبار برای همیشه لینک سایتهای مورد علاقه را وارد کنید و هرروز فقط به آنهایی که آپدیت شده اند، سر بزنید.

از کجا شروع کنیم:
برای استفاده از Google Reader باید یک اکانت گوگل داشته باشید. اگر قبلاً عضو Gmail شده‌اید، این اکانت را دارید و همانusername و password که برای ورود به ایمیلتان استفاده می‌کنید، برای ورود به Reader مورد استفاده قرار می گیرد.
برای ورود دو راه هست: 1. داخل جیمیل خود شوید و از گزینه more گزینه Reader رو انتخاب کنید. 2. صفحه ریدر را از این آدرس باز کنید و وارد شوید: reader.google.com
اگر قبلاً یک حساب جیمیل ثبت نکرده‌اید، از اینجا یک اکانت جدید ثبت کنید:
https://www.google.com/accounts/NewAccount
در واقع شما با یک اکانت گوگل می‌توانید از تمام سرویسهای جذّاب شرکت گوگل استفاده کنید.
بعد از اینکه نام کاربری و رمز عبور خود را در اینجا وارد کردید، وارد صفحه ریدر می‌شوید. صفحه ریدر بسیار به صفحه جیمیل شبیه است امّا ابزارهایی برای subscription (مشترک شدن) و sharing (به اشتراک گذاشتن) سایتها و مطالب مختلف دارد که در اینجا توضیح می دهم.

مشترک سایتها شدن: در سمت چپ و بالای صفحه دکمه‌ای به نام + Add a subscription وجود دارد که برای مشترک شدن سایتها و صفحات مورد علاقه‌تان است. در این قسمت آدرس سایت یا وبلاگ مورد نظر را وارد و دکمه Add را فشار می دهید. با اینکار در سمت راست تعدادی از آخرین مطالب سایت موردنظر ظاهر می شود و در قسمت چپ عنوان سایت موردنظر به لیست Feed های شما اضافه می‌شود. اصطلاح Feed یا خوراک به مطالب سایتها گفته می‌شود. خوراکهای هر سایت، آدرس و لینک مشخصی دارند که RSS نامیده می‌شود. دکمه RSS را شما در خیلی از سایتها دیده اید. با کلیک روی Rss آنها می‌توانید آدرسش را کپی کرده و در قسمت Add a subscription صفحه ریدر خود وارد کنید.


با انجام این کارها شما توانسته اید هر بار که سایت یا وبلاگ های مورد نظر به روز شود با مراجعه به صفحه خود در گوگل ریدر از مطالب آنها با خبر و مطالب آنها را مشاهده نمایید. مثلاً برای اضافه کردن بلاگ انزلی به گودر خود، کافی ست لینک زیر را در قسمت Add a subscription وارد کنید:
http://moj-e-no.blogspot.com/feeds/posts/default


به اشتراک گذاشتن مطالب: همانطور که گفتم در سمت راست صفحه ریدر، مطالب سایتهایی که Add کرده‌اید، نمایش داده می‌شوند. زیر هر مطلب (post) چند گزینه وجود دارد که کارهای زیر را انجام می‌دهند:

Add a star : با ستاره دادن به مطالب، آنها در قسمت starred items شما ذخیره می‌شوند. در واقع این قسمت بایگانی مطالب برگزیده شماست.
Share : با کلیک روی این کلمه، مطلب مورد نظر را با دوستانتان به اشتراک می‌گذارید. مطالب شیر شده توسط شما در قسمت shared items : هم بایگانی می‌شوند تا بتوانید به آن مراجعه کنید.
Share with note : همان شیر کردن است با این تفاوت که نوشته‌ و نظر خودتان را نیز همراهش ارسال می‌کنید.
Email : با کلیک روی این کلمه، می‌توانید مطلب مورد نظر را مستقیماً برای کسی ایمیل کنید.
Send to : با کلیک روی این کلمه، می‌توانید مطلب مورد نظر را به وبلاگ یا فیسبوک خود بفرستید.


اضافه کردن دوستان گودری: در نوار سمت چپ قسمتی به نام People you follow وجود دارد که مربوط به دوستان گودری شماست. برای اضافه کردن کسی به این قسمت (به اصطلاح Follow تعقیب کردن) او، باید ابتدا آدرس اکانت گوگل یا جیمیل او را اضافه کنید. برای اینکار روی جمله sharing settings کلیک کنید تا صفحه‌ی مربوطه در سمت راست باز شود. در آنجا قسمتی به نام Find people sharing in Reader وجود دارد که باید آدرس جیمیل (یا حساب گوگل) دوستتان را در جای خالی‌اش وارد کرده و دکمه‌ی Follow را بزنید. بعد از اینکه شخص مورد نظر درخواست شما را تأیید کرد، نامش در سمت چپ ریدر شما ظاهر می شود و می‌توانید مطالب مورد علاقه‌اش را دنبال کنید یا برایش کامنت بگذارید. هر کسی هم علاقه‌مند به دنبال کردن شما باشد، ریدر با سؤالی در مورد Follow کردنش، از شما اجازه خواهد گرفت. گوگل‌ریدر تنظیمات متنوع‌تری هم دارد که از طریق settings اصلی آن قادر به تغییرش هستید.

پ.ن: خیلی‌ها به گوگل‌ریدر انتقاداتی هم دارند. مثلاً هنوز به کاربران امکان شخصی‌کردن صفحه (تغییر رنگ و استایل) داده نشده یا فونتهایش به سادگی قابل تغییر نیست. فارسی‌زبان‌ها هم از نبودن فونت تاهوما در آن ابراز نارضایتی می‌کنند. البته اگر شما از مرورگر فایرفاکس استفاده می‌کنید، می‌توانید از این صفحه افزونه‌ای را برای استفاده از تاهوما در گوگل‌ریدر نصب کنید.

Author: Anni Sarkisian
مهرماه 88