درباره تعطیلی خانه فرهنگ




خانه ی فرهنگ انزلی، مهمانسرا می شود!




ضرب العجل مکتوب صادره از طرف ریاست با کیاست و هنرمند اداره ی فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان بندر انزلی - به نیابت از مدیر کل معزز و بسیار محترم این دستگاه در استان - برای انجمن های هنری ، مبنی بر لزوم تخلیه ی طبقات فوقانی ساختمان خانه ی فرهنگ تا قبل از عید نوروز، به جهت تغییر کاربری ساختمان از فرهنگی - آموزشی به تفریحی - سیاحتی!، مضحک ترین و به یقین ضد فرهنگی ترین اقدامی ست که می شد از یک دستگاه یا نهاد دولتی ِمدعی عرصه ی فرهنگ وهنر انتظار داشت. درجه ی مسخره گی و بی مایه گی این طرح تا آن جاست که گوی سبقت را از پروژه ی کزایی مشابهش در سازمان کریمه ی آموزش و پرورش انزلی هم ربوده است ( منظور تغییر کاربری محیط های آموزشی ، در این وانفسای کمبود فضای ایمن و استاندارد، به ساختمان اداری و ستادی ست که همین چند ماه پیش بی سر و صدا و با موفقیت کامل، به روشنی چشم بزرگان اجرایی شد)
این که بذر این واقعه ی نامیمون را در دوره ی ریاست قبلی اداره ی فرهنگ و ارشاد انزلی پاشیده اند یا که حکم تخلیه را از ما بهتران قلمی کرده اند و ابلاغ زده اند، برای متولیان امروز که مدعی فهم هنرند و کننده ی کار، عذر تقصیر و دلیل موجه خطا نمی شود. در به دری و آواره گی ِ از این بیشتر ِ اهالی فرهنگ وهنر در آستانه ی سال نو، به بهانه ی ساخت مهمانسرا و استراحتگاه ویژه برای بزرگان، آن هم روی دوش تنها کتابخانه ی قابل به ذکر شهر، گناهی نابخشودنی ست که لکه اش به یقین تا همیشه دامن گیر مسببان و عاملان و مؤیدانش خواهد بود (البته که انگار پوشیدن دامن لکه دار این روزها عادی و بلکه مایه ی مباهات است، تا آن جا که نمونه اش- مجتمع فرهنگی - را چند سالی ست با بوق و کرنا به تن کرده اند و هیچ رقم هم برای رفع لکه از پایین تنه بیرونش نمی آورند!)
در هر حال در این مقال برای آنهایی که دورند یا که آگاه نیستند به عمق فاجعه (نا دانسته یا خودخواسته!) کوتاه وگذرا بر می شماریم بخشی از زشتی ها و سیاهی های این طرح را. والبته که قضاوت با شماست:
1- در حال حاضر ساختمان خانه ی فرهنگ ( واقع در ابتدای خیابان پاسداران) تنها مامن و پناهگاه انجمن های فرهنگی - هنری ست که پس از قطع بودجه و اعتبارات مربوط به انجمن ها در این یکی دو سال اخیر، حالا با تخریب یا تغییر کاربری آن، عملا پروژه ی تعطیلی فعالیت های فرهنگی - هنری در شهرستان با موفقیت به سرانجام خواهد رسید.
2- اگر این سؤال به ذهنتان خطور کرد که پس مجتمع فرهنگی با آن همه اتاق و سالن و حجره و ...چه؟ باید عرض شود که آنان که رفته اند و از نزدیک دیده اندش می دانند، به لطف نظارت دقیق و حس مسئولیت پذیری بالا و وجدان کاری شدید مسئولان مربوطه (از کار فرما و پیمان کار و ناظر و کاربر) سیستم های بهداشتی، گرمایشی ، سرمایشی ، تهویه و... شدیداً تعطیل است و تأسیسات و مستقلات هم مورد استفاده واقع نشده مستهلک گردیده اند و عملا هر گونه حضور فیزیکی در آن مکان با درصد بالا مصادف است با امکان اصابت ِ خسارت جانی چه برسد به جوشش و قلیان طبع ظریف و نازک هنری!
3- این که ابلاغیه ی عملیات اجرایی ِاقدامی این چنین غیر فرهنگی - آن هم به قید فوریت - از سوی مدیری صادر شود که به زعم همه، اتفاقا از هنری ترین و بر اساس سبقه کاری اش فرهنگ فهم ترین ِ مسئولان و صاحب منصبان همه ی این سالهای اداره فرهنگ و ارشاد بوده و اتفاقا با رأی و اصرار همین اهالی هنر هم بر جایگاه ریاست تکیه زده است، بسیار دردناک، تلخ، و ناامید کننده است.
4- چون روز روشن است که احداث، راه اندازی و در نهایت بهره برداری ازهرگونه استراحتگاه یا مهمانپذیرعلاوه بر صرف هزینه هایِ قابل توجه مرتبط با تامین مصالح ساختمانی و تجهیزات اقامتی و رفاهی ، مستلزم تامین و تخصیص اعتبارات ویژه جهت نگهداری تاسیسات هم چنین ارایه ی خدمات به میهمانان ِ حکما ویژه است که با توجه به بی بضاعتی و فقر مفرط مالی و اعتباری اداره ی مطبوعه ( با استناد به اظهارات مدیران محترم در همه ی ادوار، که همواره عاجز از پرداخت و کارسازی هزینه های اکثرا ناچیز معطوف به وظایف بنیادین سازمانی از جمله برگزاری جشنواره های داخلی، نمایشگاه ها، دوره های آموزشی و حتی پذیرایی از اساتید میهمان در حد یک وعده غذای گرم بوده است! ) بی معنا، و تاکید وتعجیل و دستپاچگی آقایان در اجرای طرح نامعقول و غیرمنطقی مذکور، در خوش بینانه ترین حالت عجیب و سوال برانگیز می نماید...
در انتها در این میان، آن چه که می ماند حیرت و حیرت است از این همه بی تعصبی و بی تعهدی اهالی قدیم و جدید هنر، که به یقین بی تحرکی و بی توجهی اکثریت قریب به اتفاقشان نسبت به منافع جمعی به دور از منافع شخصی و صنفی ، مسبب و زمینه ساز اصلی چنین وقایع نامطلوب و ناگوار است، هم چنین خود نمایش در ِباغ سبزیست برای آنهایی که در وادی پر مخاطره ی فرهنگ کسی شده اند و اتفاقا همواره همه جور درد و دغدغه و مشغله داشته اند و دارند الا درد و دغدغه ی فرهنگ...

15 اسفند 87

Author: Amin haghrah