نگاهي به موسيقی در ايران قديم
از آخرین مطلبی که درباره ی موسیقی نوشتم مدّتی طولانی می گذرد. آن هم در حدّ مقاله های کوتاهی که توسط دوست عزیز و هنرمندم عزيز قاسم زاده در روزنامه های محلی گیلان چاپ گردید. اما بعد از این بنابه تشویق دوستان عزیزم (محمد - امین - آروین) در موج نو بر آن شدم مطالبی را در مورد موسیقی در شهر انزلی دنبال کنم. تا چیزی درآید که هم اکنون شما عزیزان دنبالش خواهید کرد. هدف از نگاشتن این مطالب فقط ادای دینی ست که نسبت به این شهر و به اصطلاح موطن عزیزم دارم و بس و دیگر هیچ. البته {مدتي بلند} ایده ی اصلی در مغزم رفت و آمد می کرد تا روزی رسید که به دیده ی نگاشتن آستین بالا زدم. حال اگر نقایصی است بر من پوشیده بگیرید و اگر چیزی قابل اضافه کردن است مرا از راهنمایی هاتان بی نصیب نگذارید. به امید این که بابی شود برای منبعی تقریباً کامل به عنوان «سیری در موسیقی انزلی از بدو تا کنون». منتها قبل از آن به من اجازه بدهید نظری گذرا هرچند اجمالی به سرگذشت موسیقی ایران داشته باشيم تا سطح شهرما نسبت به میهن عزیز و بزرگمان در عرصه ی موسیقی مشخص شود و ببینیم تا چه حدودی تأثیرگذاری بر روی هم داشته اند. عیارش با شما عزیزان. در ضمن برای شرح حال و توضیحات مطالب لازم است منبع و سرچشمه را خدمتتان عرض کنم. سرگذشت موسیقی ایران جلد 1و2 اثر روح ا...خالقی، مجله ی هنرو موسیقی، سایت های مختلف موسیقی و کمی هم از اطلاعات شخصی خودم، در این زمینه کل مطالب را شامل می شود که قبلا از شما بابت کسری و نقصان پوزش می خواهم. لازم به ذکر است اگر از شخصی نام برده می شود فقط از اسم آن که معروفیت دارد استفاده می شود و از کلمات استاد استفاده نمی شود زیرا سخن از بزرگان است و اهالی موسیقی با سادگی میانه ی خوبی دارند.
موسیقی انزلی به بخش های مختلفی انشعاب می پذیرد: 1- موسیقی صیادی 2- موسیقی ساحل و لب دریا 3- موسیقی روستایی
اما به نظر می رسد همه ی این انشعابات به یک جا ختم می شود و آن صید و صیاد و دریا و قایق و ... است که توسط بزرگان موسیقی این شهر بارها ذکر شده است. (هدف این است که این بزرگان با ذکر نام و ارجحیت به شما معرفی گردند). البته موسیقی هایی نیز در اطراف به این شهر سرازیر شد. آذری، طالشی، جنوبی و... که هر کدام تأثیر به سزایی در شکل گیری موسیقی این شهر داشته اند. البته موسیقی عروسی بعد از انقلاب و قبل از انقلاب (لب دریایی) را نباید از نظر دور داشت که چه میزان مثبت و چه میزان منفی بوده اند. اما بگذارید دفعات آینده راجع به این دو صحبت کنیم.
ادوارد براون انگلیسی می نویسد: یکی از رجال موسیقیدان ابراهیم میرزا بوده (شاعر و موسیقی دان و خوشنویس) و به دست برادر خود شاه اسماعیل دوم صفوی در سال 984 هجری قمری کشته شد. از نوازندگان دیگر دوره ی صفوی می توان به حافظ احمد قزوینی، حافظ جلاجل با خزری، حافظ مظفر قمی، حافظ هاشم قزوینی، میرزا محمد کمانچه ای، محمد مومن شهسوار چهارتای، شمس شتر کوهی ورامینی، معصوم کمانچه ای، محمد تنبوره ای، سلطان محمد چنگی، که البته بعضی از این اشخاص بعد ها در دوره ی زندیه باعث شکوفایی موسیقی خواهند شد. در زمان کریم خان زند شخصی به نام پریخان باعث شد که موسیقی در تردد در نزد دربار ارج و منزلت بیابد و در برهه ای موسیقی دارای مقامی بس بزرگ شد. به دستور کریم خان زند در تمام میدان های شهر شیراز و کرمان گروه هایی از نوازندگان جوان که شاگردان اساتید دوره ی حکومتی قبل بودند پویایی و شکوفایی موسیقی را منجر شدند به نوازندگی بپردازند و برای آنان جیره و مواجب از طرف دربار مقرر گردیده بود از صبح سحر موسیقی صبحگاهی با ساز و دهل وکمانچه تا موسیقی شام که با شیپور و و یا نی نواخته می شود. دورانی بس طلایی بر موسیقی گذشت اما با گذشت از این دوره ی حکومتی به قاجار، موسیقی درباری شد و در مجالس لهو و لعب در اتاقها و حرمسراهای شاهان قاجاری جاي گرفت. (البته ناگفته نماند که موسیقی مذهبی از این مساله مستثناست زیرا موسیقی مذهبی دارای ارجی بس شگرف بود. در ماههای حرام و ایام سوگواری، موسیقی تعزیه که تا کنون ادامه دارد تأثیری دیگر گذاشت که مبحثی جداست و بعدا این را توضیح خواهم داد که در شهر انزلی هم این موسیقی دارای مقام و منزلتی بوده) در دوره ی قاجار دو استاد به نام زهره و مینا و دیگری فتح الله شعاع السلطنه فیروز میرزای نصرالدوله در کمانچه و عبدالعلی معتمدالدوله در تار بوده اند و یادآوری می کنم در کتاب خمسه ی نظامی هم درباره ی موسیقی بسیار گفته شده و نوشته شده توسط نظامی گنجوی که مجال بحث نداریم و واگذار به خودتان می کنیم.
بماند که در دوره ی قدیم تر در زمان هخامنشیان و ساسانیان و اشکانیان ستاره های موسیقی افول ناپذیر بوده اند. در جریان باربد ِ نکیسا ( استاد باربد) که به غلط دو نفر تداعی شده اند و درست آن که بگوییم باربد ِ نکیسا، مي خوانيم كه در دوره ی خسرو پرویز و داستان مرگ اسب محبوب خسرو پرویز که دستور داده شده بود که مرگ اسب شبدیز نباید که به زبان آورده شود چون شاه سر از بدن آن شخص که این خبر را ببرد جدا خواهد کرد. تا این که باربد نکیسا با نواختن ساز خود این موضوع را به شاه فهماند. پس در زمانهای مختلف از قراین پیداست که موسیقی چه اوج ها و سقوط هایی داشته است . نمی خواهم با کشورهای دیگر مقایسه کنم اما فعلا ایرانی به وسعت تاریخ از سیحون تا صحرای سینا مورد بحث است که بعدها وقايع تاریخ موسیقی ایران را شقه شقه کرد. (موسیقی افغانی، هندی، تاجیک، ترکی)
ایرانیانی که بسیار دولتمندند بر سر نهار، دو سه مطرب می آورند. یکی از آن ها خواننده که پیوسته آوازهای یکنواخت می خواند و اشعارش بیشتر از عشق و شراب و شجاعت صحبت می کرد. سازهایی با این آواز همراهست. یک دایره زنگی، یک چنگ ( تار) و یک نوع ویولون که آن را کمانچه می گویند. به گفته ی مؤلف ِسفرنامه کنسرتی که این سازها تشکیل می دهند زیاد خوش آهنگ نیست. موسیقی ایران بسیار عقب است! و دو دلیل دارد ک یکی این که موسیقی مانند نقاشی صنعتی تقلیدی نیست بلکه علمی است. دیگر این که موسیقی ایرانی به دست لوطیان و اشخاص بی سرو پا افتاده که کار دیگری از دستشان بر نمی آید.
تا دوره ی ناصرالدین شاه که نوازندگان را عمله مطرب می نامیدند (چه تأسفی بالاتر که نوازندگان با عمله یکی شوند امّا در دربار شاهی که در بارگاه شاه حق جلوس و نواختن داشتند به لغت پر افتخار عمله مطرب خاصه! نایل می شدند). این ها کسانی بودند که از طرف شاه وظیفه و مقرری داشته اند وگرنه با جزایی مواجه می شدند و روزگارشان سیاه بود چون در اندرون بوده اند و حق خروج نداشته اند (در اتاق خواب، حرمسرا، در مراسم خوش گذرانیهای شاهان و زیر درختان آلبالو و شکار و...)
خلاصه با ظهور دوره ی جدید و آمدن رضاخان و سلسله ی پهلوی از طرفی موسیقی نظامی وارد صحنه می شود و با پيدايش تشکیلات آکادمیک و دانشگاهی موسیقی و تأثیر پذیری از فرهنگ موسیقی غرب و آمدن نت، تغییرات شگرفی درعرصه ی موسیقی ایرانی شکل می گیرد که در بحث آینده به آن خواهیم پرداخت...
Author: Mohammad Shakiba